۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

کاشمر Kashmar



عکس با لا نقشه شهر کاشمر است حجم آن حدود 900 کیلو بایت است با کلیک نمودن روی هر یک از نقشه های موجود ، تصویر بزرگتر و جالبی از کاشمر را خواهید دید. تصاویر ماهواره ای کاشمر در زیر ارائه گردیده است.







دراین تصویر شما صحن باغمزار امام زاده یحیی را می بینید . وقتی لینک عکس های کاشمر را کلیک نمایید عکس های زیادی از این محوطه را مشاهده خواهید نمود


علارغم فکسی که قبلا برای مسئول نمایندگی میراث فرهنگی کاشمر آقای نظام آبادی ارسال نموده بودم ، ایشان هیچ گونه همکاری ننمودند. متولی اینگون کارها آن عزیزان هستند ولی وظیفه اصلی خود را فراموش نموده اند. برای میراث های ارزشمند ما میراث داران و مدیران کارآمد تری را بگمارند. امید وارم دیگ مسئولین محترم این شهر درایت قدر دانی و جبران این گونه زحمت ها و هزینه هایی که افراد علاقه مند و متخصص برای معرفی مطلوب شهرشان را انجام می دهند ، داشته باشند. هر گونه همیاری آنها بیش از هر چیز کمک به آبادانی شهرمردم خوب این دیار است . من به خاطر خاطرات خوبی که از مردم این خطه از میهنمان داشتم گذر از جاده مرگ و عکاسی آنجا را انجام دادم.تقدیم به همه مردمان خوب و نیک اندیش وطنم ایران عزیز












برای دیدن مجموعه عکس های کاشمر روی پیوند های زیر کلیک نمایید.

عکس های دیدنی کاشمر Photos from Kashmar 1

عکس های دیدنی کاشمر Photos from Kashmar 2

در این لینک اگر شما عضوی از

flickr

باشید می توانید عکس های خودتان را که راجع به کاشمر هست اضافه نمایید در این صورت عضو گروه گردشگری کاشمر در فلیکر خواهید شد. به عنوان مدیر گروه ، از هم اکنون ورود سبز شما را خوش آمد می گویم.

با کلیک نمودن روی نقشه کاشمر می توانید جزئیات بیشتری را ببینید.

Kashmar

Kashmar (Persian:کاشمر) is a city in Razavi Khorasan Province of Iran and is located south of Mashad city.

Kashmar

From Wikipedia, the free encyclopedia

Jump to: navigation, search

Kashmar (Persian:کاشمر) is a city located near the river Sish Taraz in the western part of the Khorassan province, and 217 kilometers south of the province's capital Mashhad, in Iran. Until two centuries ago, this city was named Torshiz (Persian:ترشیز). The population is reported by the government to be 180,000 though is perceived as a much smaller city.

There are two centers of higher education in this city, Payam-e-Noor University (a distant education system), and the Islamic Azad University of Kashmar.

The small city is a major producer of raisins and has about 40 types of grapes. It is also internationally recognised for exporting saffron, and hand-made Persian rugs.

* Kashmar rug

Coordinates: (location on an interactive map] 36°24N, 58°02E

There are many nice places in this city like "Aramgah Seyyed morteza" and "Bagh Mazar" and "Aramgahe seyyed mohammade Abed" and "Aramgahe modarres" The history of this city comes back to Zartosht and "Sarv-e Kashmar", the Cypress of Kashmar (see also oldest tree). It seems that this is the single miracle of this prophet there are many fables about this.

Kashmar is located in center of khorasan, it is limited northward by neyshabur and sabzevar by torbat –e heydariyeh , westward by bardaskan and south by Gonabad. This city has a population about 200,000 persons. History of kashmar one of most ancient cities of iran ,kashmar ,that my pen is inadequate to describe the history of it,is located in border of the silk road ,then its oldness is the history longevity. It dates back to Bahman –Esfandiyar,s son and Goshtasb,s grandchild and Kyany period.some history books believe ,it dates to propht Zartosht(pbuh) According to the name of sarve –e keshmar in ancient sources ,kashmar was probably built in 2400 year ago. Some significant ancient sites ,dating to B.C centries. Zartosht come frome shiz of Azarbaeijan to torshiz of khorasan (ancient name of kashmar)and Goshtasb accepted him and his religion.significant ancient site,Atashgah in the nort of city is a reason that one of the most important pre-historic fire – temple known as Azar-Barzin-mehr was located in kashmar capacities kashmar named najaf-asghar and qom-e sani that,s why there were a lot of an cient schools and scholars in this part of the country. kashmar is located on a golden sea chinse engineers said .since some mines as kaloen ,Antimowan , bentonit ,gold , gypsum ,….are found in the mountains around kashmar. It has variable climate .its well –watered valleys and green foothills in the northen areas named kohsorkh and the villages around it are as Masuleh in Gilan enjoy a temperate climate. Servery of khorasan ,for its traditional grape gardens and sweet green raisin. Some people have a lot of superb pre-islamic and contemporary objects of kashmar. Kashmar it is so- called because;sarve-e keshamr planted by Zartosht- was in Ali Abad in history books it has more than 25 names:

BOST,Keshmar,Keshmir,Kishmar,kajfar,kashmar,torshiz,torshish, torcis, sultan Abad and… but the most important of them are:Bost,sultan Abad ,torshiz ,and kashmar.


شهرستان کاشمر

کاشمـَر یا ترشیز از شهرهای جنوب غربی استان خراسان رضوی ایران است. این شهر در حدود ۲۰۰ کيلومتری مشهد قرار دارد.

کاشمر یکی از شهرستان‌های استان خراسان رضوی ایران است. مرکز این شهرستان، شهر کاشمر است.

در سال ۱۳۸۵، این شهرستان تعداد ۱۴۹٬۳۵۸ نفر جمعیت داشته است.[۱]

از محصولات مهم این شهر میتوان به زعفران انگور(انواع مختلف) کشمش و فرش دستباف اشاره کرد.


ترشیز

نام کاشمر و ترشیز در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است:

کشمر، کیشمر،کشمیر، کشمار و کاشمر

در سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت

پیشینه ی تاریخی

منطقه ی کاشمر که در متون و منابع کهن ازآن به عنوان ترثیت یا «ترشیز» یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره ی دوم و اوایل پیش از میلاد مسکون بوده است. به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی 2500 سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه برپا نموده است. کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوره پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد. کاشمر در سال 31 هجری بدست اعراب مسلمان فتح شد و از ان پس امرای غزنوی ، سلجوقی،اسماعیلیه،خوارزمشاهیان،ایلخانی،سربداریه،تیموری،صفوی،افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگها، شکست ها، ناامیدی ها، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.

بخش‌ها

شهرستان کاشمر از چند بخش به نام‌های مرکزی، کوهسرخ تشکیل می‌شود

در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.


تقسیمات کشوری

شهرستان کاشمر شامل ۲ بخش و پنج دهستان و به نام‌های زیر است:

* بخش مرکزی شهرستان کاشمر

o دهستان بالا ولایت (کاشمر)

o دهستان پائين ولایت

شهر کاشمر

* بخش کوهسرخ

o دهستان بررود

o دهستان برکوه

o دهستان تکاب (کاشمر)

شهر ریوش

"گردشگری کاشمر"

از جله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال 57 ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم‌ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد.

کاشمر

کاشمر که یکی ازشهرستان های خراسان رضوی است، از شمال به نیشابور و سبزوار، از مشرق به تربت حیدریه، از جنوب به گناباد و از مغرب به شاهرود متصل می شود. ارتفاع آن از سطح دریا 1215 متر است. این شهرستان در 35 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 72 دقیقه طول شرقی قرار گرفته و آب و هوای آن به علت پستی و بلندی زمین و عوامل دیگر متنوع است. در شمال شرقی این شهرستان هوا سرد و مرطوب و زمستان های آن طولانی است. شمال این منطقه دارای آب و هوای معتدل و قسمت های جنوبی به علت مجاورت با کویر دارای اب و هوای بسیار گرم و آبی شور می باشد. ارتفاعات شمالی این شهرستان از خواف شروع شده و از شمال تربت حیدریه می گذرد و دارای کوههای مربوط به دوران چهارم زمین شناسی و دارای قله مخروطی آتشفشانی در شمال قریه ریوش است. کوههای این منطقه پوشیده از درخت بادام می باشند و در دامنه ها دارای چشمه های آب گرم معدنی هستند. رشته کوههای جنوبی این منطقه بسیار کم آب و دارای تپه های گچی اند. در قسمت جنوبی این شهرستان کویر نمک قرار دارد که در زمستان و در هنگام بارندگی عبور از آن دشوار است. رودهای این شهرستان فصلی اند و بیشتر در بهار از دره های کوهستانی شمال جاری می شوند. کاشمر منطقه ای کشاورزی است و دارای محصولاتی چون غلات، حبوبات، پنبه، زیره و تنباکو است. در کوهستان های این منطقه محصولات دامی مانند پشم و پوست و لبنیات تولید می شود. صنایع دستی محلی کاشمر قالی، قالیچه، زیلو، گیوه و چادرشب ابریشمی است. انگور و کشمش کاشمر دارای ارزش صادراتی است.

شهرستان کاشمر از چهار بخش به ذنام های حومه، ریوش، خلیل آباد و بردسکن تشکیل می شود و دارای 152 پارچه آبادی است. طوایفی مانند طایفه طاهری، طوایف بلوچ خان زائی، گرگ زائی و اسماعیل زائی، طایفه بهمدی و میش مست در اطراف این شهرستان زندگی می کنند.

تاریخچه کاشمر

کاشمر طی چند هزار سال قدمت به نام های متفاوتی خوانده شده است. بنای آنرا به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافی نویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و.. آنرا ثبت کرده اند. همچنین نام های سابق این شهر بوشت و بست بوده است. پس از تصرف خراسان بدست اعراب و تا زمانیکه سلسله های ایرانی در خراسان علیه خلفای اموی قیام کردند ترشیز در طی دو سه قرن اولیه اسلامی بین امرای طاهری و صفاری دست به دست می گشته و در نیمه اول قرن چهارم از شهرهای تابعه نیشابور محسوب می شده است. در سال 483 هنگامیکه حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد و وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی بدست آورد. تعداد زیاد قلعه های جنگی در سراسر قهستان که در نام های محلی به نام های قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند حکایت از این امر دارد. پیش از سلطه مغول ترشیز بدست وزیر سلطان سنجر سلجوقی غارت و پس از آن در سال 4-653توسط جلوداران سپاه هلاکوخان مغول ویران شد. بعد از قلع و قمع اسماعیلیه توسط هلاکو خان مغول بار دیگر ترشیز رو به آبادانی گذاشت و در قرن هفتم یکی از شهرهای مهم قهستان به شمار می آمد اما در پایان همین قرن توسط امیر تیمور گورکانی تصرف شده و ویران گردید.

آثار باستانی

کاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: بقایای تپه باستانی کندر، سد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمر، آثار باقی مانده سد شاهی، قلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخ، آسیاب ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ

اماکن تاریخی، آثار ‌باستانی و گردشگری

* آرامگاه سید حسن مدرس

* آرامگاه سید مرتضی ابن موسی الکاظم

* آرامگاه حمزه ابن موسی کاظم

* مسجد جامع کاشمر

* بقایای تپه باستانی کندر

* سد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمر

* آثار باقی مانده سد شاهی

* قلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخ

* آسیاب‌ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت

* گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ

* یخ دان طبیعیبند قرا


* سرو کاشمر







* قلعه ي آتشگاه

* بند شاهي (سد ششطراز)

* بقاياي قلعه ي خضرآباد

* قلعه گبر حصار

* منطقه گردشگری کوهسرخ

* خرابه های ارگ قدیم شهر

* پارک جنگلی سید مرتضی(ع)

* یخدان فروتقه

* منطقه شکار ممنوع درونه

* آبگرم معدنی كريز

* کاروانسرای حاج کاظم مدرسی

* مدرسه علمیه حاج سلطان العلماء

* تنگل سنگ نصوخ



کاشمر

کاشمر که یکی ازشهرستان های خراسان رضوی است، از شمال به نیشابور و سبزوار، از مشرق به تربت حیدریه، از جنوب به گناباد و از مغرب به خلیل آباد متصل می شود. ارتفاع آن از سطح دریا 1215 متر است. این شهرستان در 35 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 72 دقیقه طول شرقی قرار گرفته و آب و هوای آن به علت پستی و بلندی زمین و عوامل دیگر متنوع است. در شمال شرقی این شهرستان هوا سرد و مرطوب و زمستان های آن طولانی است. شمال این منطقه دارای آب و هوای معتدل و قسمت های جنوبی به علت مجاورت با کویر دارای اب و هوای بسیار گرم و آبی شور می باشد. ارتفاعات شمالی این شهرستان از خواف شروع شده و از شمال تربت حیدریه می گذرد و دارای کوههای مربوط به دوران چهارم زمین شناسی و دارای قله مخروطی آتشفشانی در شمال قریه ریوش است. کوههای این منطقه پوشیده از درخت بادام می باشند و در دامنه ها دارای چشمه های آب گرم معدنی هستند. رشته کوههای جنوبی این منطقه بسیار کم آب و دارای تپه های گچی اند. در قسمت جنوبی این شهرستان کویر نمک قرار دارد که در زمستان و در هنگام بارندگی عبور از آن دشوار است. رودهای این شهرستان فصلی اند و بیشتر در بهار از دره های کوهستانی شمال جاری می شوند. کاشمر منطقه ای کشاورزی است و دارای محصولاتی چون غلات، حبوبات، پنبه، زیره و تنباکو است. در کوهستان های این منطقه محصولات دامی مانند پشم و پوست و لبنیات تولید می شود. صنایع دستی محلی کاشمر قالی، قالیچه، زیلو، گیوه و چادرشب ابریشمی است. انگور و کشمش کاشمر دارای ارزش صادراتی است.

شهرستان کاشمر از دو بخش به نام های حومه و ریوش تشکیل می شود و دارای 52 پارچه آبادی است. طوایفی مانند طایفه طاهری، طوایف بلوچ خان زائی، گرگ زائی و اسماعیل زائی، طایفه بهمدی و میش مست در اطراف این شهرستان زندگی می کنند.

منبع این قسمت :

a. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷

b. کتاب خراسان، ص 152-150 - هاشم جوادزاده، 1380

مقدمه ای بر کاشمر

استاد قربانی


الف : جغرافيا

" كاشمر " در مركز استان خراسان بزرگ و در 217 كيلومتري جنوب غربي شهر مشهد واقع گرديده است و در تقسيمات جديد كشوري در عداد شهرستان هاي خراسان رضوي به حساب مي آيد . اين شهر از شمال به نيشابور و سبزوار از غرب به بردسكن و خليل آباد ، از جنوب به گناباد و فيض اباد و مه ولات و از شرق به تربت حيدريه محدود مي شود . مركز شهرستان كاشمر ،‌شهر كاشمر است كه در عرض جغرافيايي 16/35 شمالي و 18/58 طول شرقي قرار دارد. ارتفاع شهركاشمر از سطح دريا 1052 متر است .

كاشمر داراي دو بخش مركزي و كوه سرخ (مركز بخش ريوش ) است. اين شهر در شمال دشت نسبتا وسيعي به نام ترشيز واقع است. دشت ترشيز در ميانه دو رشته كوه قراردارد. يكي در شمال كه ادامه كوه هاي چهل تن كه از افغانستان شروع مي شود و تا باختر درونه در منطقه بردسكن ادامه دارد و رشته كوه ديگر در جنوب به نام كوه بغو ( بغان يا مغان) كه دشت كوير را از كاشمر جدا ساخته است و مانع پيش روي خاك و گرماي بيش از حد كوير به دشت حاصل خيز ترشيز است. طول تقريبي اين دشت حدود 150 كيلومتر و عرض آن بيش از 30 تا 50 كيلومتر است كه سه شهرستان كاشمر ،‌خليل آباد و بردسكن را از خاك حاصل خيز خود متنعم مي گرداند.

سرزمين كاشمر اجتماع نقيضين است و جمع اضداد شهري است كه پابر دامان كوير سوزان دارد و سر به دامان سرد كوهستان مي سايد. به گونه اي كه در حواشي جنوب كه آب و هوايي گرم و خشك دارد به يمن آب هاي زير زميني و تكنولوژي روز زراعت و باغ هاي فراوان و .... و نيز ميليونها درخت بادام ديم وجود دارد() منطقه كوه سرخ كه طبيعي مشابه انجبر ستان هاي منطقه اصطهبانات و نيريز دارد و بسيار خوش آب و هوا ست ) در غالب دره ها ،‌آب نسبتا فراوان و البته گوارايي وجود دارد. بر ميانه اين دو ، جلگه حاصل خيز ترشيز است . در اين دشت باغ هاي انگور فراوان است و " كشمش سبز قلمي" معروف كاشمر در همين اراضي حاصل خيز توليد مي شود .افزون بر اين هندوانه ،‌طالبي ،‌خربزه ،‌باغ هاي انار ،‌هلو ،‌پسته ،‌و نيز محصولات ديگري چون زعفران ،‌پنبه ، گندم ،‌جو و ... فراوان كشت مي شود. هم از اين دست كه صفت برازنده " شربت خانه ي خراسان " را به كاشمر نسبت مي دهند . قالي و پنبه كاشمر شهرتي جهاني دارد. معادن و مواد كافي آن نيز از اهميت بالايي بر خوردار است . در كاشمر رودخانه پر آب دايمي وجود ندارد.





طبيعت كاشمر نيز منحصر به فرد است . در جنوب براي علاقه مندان به تماشاي كوير و نظاره بشستن ستارگان در شب از جاذبه هايي است كه علاقه مندانش را محصور زيبايي هاي بي بديل خوبش مي كند و در همان صفحات جنوب كوههاي بغو سرشار از انواع فسيل هاي متنوعي است كه گذشته هاي نه چندان دور آزمايشگاه گسترده و بازي براي دانش آموختگان رشته هاي مرتبط .گويا امروز دانشگاهها خودكفا شده اند و سطح دانش افزايي و آگاهي دانشجويان را د رحد نوشته هاي متب درسي كافي مي دانند و نيازي به اردوهاي اين چنين نيست ، بگذريم!! اما طبيعت كوهستان شمالي كاشمر را فقط كساني مي توانند بر اين ادعا گواه شوند كه به بهانه كوه نوردي و يا ايران گردي طبيعت بكر ساير نقاط كشور را نيز مشاهده كرده باشند. اگر چنين باشد بي شك شما نيز با راقم اين سطور همراه و هم راي خواهيد بود كه طبيعت كوه هاي شمال كاشمر در ايران منحصر به فرد است. در دسترس بودن ، تنوع،‌گستردگي ،‌صخره ها ،‌آبشارها، مسيرهاي كوه پيمايي ،‌چشمه سارها،‌درختان سرسبز و انبوه ، گياهان دارويي،‌حيات وحش و... از آن جمله ويژگيهاي است كه در نوع خود بي نظيرش مي كند.

ب: تاريخ

" كاشمر " يكي از كهن ترين شهرهاي ايران است . گفته مي شود پس از آنكه " زرتشت" از نواحي غربي ايران ( از شيز به ترشيز) آهنگ شمال شرقي كرد به كاشمر فرود آمد. در افسانه ها آمده است چون اين شهر را گشتاسب بنا كرده بود " بست " نام گرفت. برخي گفته ذاند : كاشمر " تخت گاه گشتاسب و ديگر پادشاهان كياني بوده است و پيش از آن نيز پادشاهان ايران و توران بعضا در اين ناحيه اقامت داشته اند و جنگ منوچهر و افراسياب در همين منطقه واقع شده است . آن چه هست در همين ناحيه نيز بين گشتاسب كياني و زرتشت نبي ملاقاتي روي مي دهد و شاه دين " بهي " مي پذيرد و نخستين " آتش گاه " خود را در قلمرو كيانيان در اين منطقه پي ريزي مي كند. زرتشت در جلوي اين آتش گاه " سرو" ي را كه تباري بهشتي داشته است به دست خويش بر دربار كيانيان مي كارد تا گواهي بر ايمان شاه به دين بهي باشد .

يكي سرو آزاده بود از بهشت / به پيش در كشمر اندر بكشت / بهشتش خوان ارنداني همي / چرا سرو كشمرش خواني همي / چرا كش نخواني نهال بهشت / كه چون سرو كشمر به گيتي كه كشت

نام كاشمر با نام زرتشت ،‌سرو و گشتاسب كياني پيوند خورده است . بر اساس متون كهن و قدمت سرو كاشمر بايد اذعان داشت كه بناي اين شهر از 2400 سال قبل نيز فراتر مي رود. وجود برخي از آثار و تپه ها و سايت هاي عشظيم باستاني در منطقه ،‌قدمت كاشمر را تا هزاره هاي پيش از ميلاد به عقب بازمي برد . قلعه عظيم "آتش گاه " با دژ مستحكم آن بر ارتفاعات شمال شهر كه تداعي كننده ديوار چين در ذهن است ،‌گواهي بر وجود يكي از مهم ترين آتش كده هاي قبل از اسلام يعني " آذر برزين مهر " در كاشمر است.



نخست آذر مهر برزي نهاد / به كشمر نگر تا چه آيين نهاد

از دوره هاي اسلامي نيز نشانه هايي بسيار بر فراز تپه ها و كوههاي منطقه ي ترشيز يزرگ واقع است قلاع اقتر از فزشه كاشمر تا درونه در بردسكن ،‌تپه هاي باستاني كندر ( خليل آباد ) و فيروز آباد ( بردسككن ) سه شاهي ( كوه سرخ ) مناره هاي علي آباد و فيروز آباد ( بردسكن ) قنوات ،‌تقسيم بندي هاي آب ، آداب و رسوم و تيره و... همه و همه گواهي بر اعتبار و عظمت و شناسنامه ي هويت سترگ منطقه است.

افزون بر اين مظاهر مادي بايد از نماد و نودهاب معنوي و نيروي انساني ماهر و چهره اي سرشناس و خوش فكر و انديشمند منطقه نيز غافل نشد . كاشمر در ادوار گذشته چهره هاي خوش نامي همچون اهلي ترشيزي (قرن دهم ) ، شهاب ترشيزي ( قرن يازدهم )، ظهوري ترشيزي ( قرن يازدهم ) ،‌محي الدين طرثيتي ( قرن پنجم ) عميد الملك كندري ( وزير طغر بيك سلجوقي قرن پنجم ) شيخ احمد جامي ناقصي و... نام برد در دوران حكومت پهلوي نيز دكترمنوچهر اقبال تا سطح وزير و نخست وزير حكومت وقت پيش رفت .

با اين همه تنها نماد منطقه ترشيز كه به اسطوره تبديل شده است " سرو كاشمر " است كه همواره در زبان شعرا و نويسندگان به عنوان نمادي از آزادي ، مظلوميت ، مثله شدگي و ... فراوان به كار رفته است . از آن جمله :

....سبزي سرو قد افراشته كاشمر است / كز نهان سوي قرون / مي شود در نظر اين لحظه پديدير مرا

يا :

من چون درخت معجز زرتشت / چون سرو كاشمر / با شاخ و برگ سبز بهاران / قد مي كشم به روشني جمع / از سايه هاي دور كناران ...( م . سرشك )

سرو كاشمر چونان كه گفته شد يكي از مطرح ترين اسطوره هاي ايران است و ده ها شاعر و نويسنده به مناسبت هاي مختلف در آثارشان از آن نام برده اند. كاشمر در دراز ناي تاريخ افزوده بر 25 نام به خود ديده است كه معروف ترين آنها عبارتند از :

كاشمر ،‌كشمر ، كشمير ،‌كاجغر ،‌بُست ،‌بُشت ، طَرثيت ،‌سلطان آباد ،‌ترشيز ، ..

كاشمر پيش از سال 1314 ترشيز ناميده مي شد و در اين سال با تصويب هيات وزيران به كاشمر تغيير نام داد كه تا سال 1374 شهرستان بردسكن و تا سال 1382 شهرستان خليل آباد را نيز در بر مي گرفت و بخش هاي تابعه آن محسوب مي شدند.

در پايان نيك است بدانيم كه در سال 1302 ملك الشعراي بهار شاعر سر شناس و پر آوازه معاصر به نمايندگي از طرف مردم كاشمر براي مجلس شوراي ملي برگزيده شد . سزد كه صاحبان قلم و سروران گران قدر از خطا هاي احتمالي نويسنده چشم فرو پوشيده و قلم به دست گيرند و دين خويش و حق منطقه را ادا فرمايند.

واژه شناسی

منطقه‌ي مورد بحث اين كتاب كه ديرزماني با نام عمومي « ترشيز » شناخته مي‌شد و امروزه در قالب سه شهرستان: كاشمر، بردسكن و خليل آباد ظاهر گرديده است، در طول تاريخ چند هزار ساله‌ي خود، نام‌ها و اسامي گوناگوني را به‌خود گرفته است‌. بررسي اين اسامي و شناخت درست آن‌ها، به‌درك صحيح تحوّلات و تطوّرات تاريخي اين سرزمين، مدد بسيار مي‌رساند. لذا با رعايت تقّدم و تأخّر تاريخي، وجوه تسميه و موقعيّت هريك از نام‌هاي ذيل را به اختصار بيان مي‌نماييم:

كشمر: اين نام كه به‌صورت‌هاي « كيشمر، كشمير، كشمار و كاشمر » نيز ذكر شده، قديمي‌ترين نامي است كه از بخشي از ناحيه‌ي مورد بحث ما، در متون قديم به‌چشم مي‌خورد. جايگاه تاريخي اين شهر، با موقعيت جغرافيايي روستايي كه هم‌اكنون با با همين نام، با برج رفيعي به‌قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده كيلومتري شرق شهرستان بردسكن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به‌خود خيره مي‌سازد، مطابقت دارد.

صورت‌هاي مختلف واژه‌ي مذكور، بارها در اشعار شعراي جديد و قديم به‌كار رفته است. گرچه در مواردي مراد شاعر از آن، شهر يا ايالت مشهور كشمير هند بوده است. امّا آن‌جا كه سخن از « سرو » در ميان است، ديگر براي خواننده شكّي باقي نمي‌گذارد كه مراد، همين كشمر مورد نظر ماست.

نام باستاني و اصلي شهر، بي‌ترديد كشمر است و بسياري از نويسندگان همچون فردوسي،

بارها از اين نام استفاده كرده‌اند:

همه نامداران به فرمان اوي سوي سرو كشمر نهادند روي

امّا جالب است كه، معزّي شاعر تواناي قرن پنجم هجري از واژه‌‌ي كاشمر استفاده مي‌كند:

تُرك نزايد چو تو، به كاشغر اَندر سرو نبالد چو تو، به كاشمر اَندر

فرهنگ نويسان و لغت‌شناسان، در معناي اين واژه‌ها نظرات مختلفي ارائه داده‌اند: آغوش مادر، كنار يا سينه‌ي خورشيد، كنار آتشكده‌ي مهر، آيين مادري و… از جمله‌ي آن‌هاست.

بُشت: منابع تاريخي در قرون نخستين اسلامي، از اين نام استفاده كرده‌اند. البتّه چنين مي‌نمايد كه پژوهش‌گران در عرصه‌ي تاريخ اين خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پيرامون اسامي بُشت و پُشت، به‌نحوي دچار دوگانگي و سردرگمي شده و مخاطبان خود را نيز به وادي گمراهي كشانده‌اند. چه برخي از آن‌ها، اسامي مذكور را منحصر به‌نام يك شهر دانسته‌اند و برعكس، برخي ديگر آن‌را نام ولايتي بزرگ پنداشته‌اند. از جمله: « ابوالحسن زيد بيهقي » مي‌گويد: « آن‌را بدين جهت بشت خوانده‌اند كه بُشتاسب (گُشتاسب) آن‌را بنا نهاد.»

چنان‌كه مي‌بينيم، در تعريف فوق، صحبت از يك شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نيز مي‌گويد: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحي نيسابور، تشتمل علي مأتين و ستّ و عشرين قريه، منها كندر.»

بنابراين در اين‌جا، بشت، شهري است با دويست و بيست و شش قريه و منطبق بر تعريفي كه از ترشيز ارائه شده است. امّا در مواردي نيز، بُشت فراتر از حوزه‌ي يك شهر، بلكه در حدّ و اندازه‌ي ولايتي به‌كار رفته كه ترشيز يكي از شهرهاي آن بوده است.

« ياقوت حموي » مي‌نويسد: « بُشت، نام دو جايگاه است: يكي ولايت بزرگي است به نيشابور كه بسياري از محدّثان و عالمان از آن برخاسته‌اند و ديگري، جايگاهي است از ناحيه‌ي بادغيس هرات .»

ابن حوقل نيزـ كه خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه‌ي خود مي‌نويسد: « ترشيز حومه‌ي پُشت نيشابور، شهري است زيبا و پربركت …»

در مجموع، چنين مي‌نمايد كه، بُشت نام شهري است كه بعدها به ترشيز تغيير مي‌يابد. در حالي‌كه « پُشت » به كلّ منطقه‌ي ترشيز اطلاق شده است.

در زمينه‌ي وجه تسميه‌ي اين نام، نظرات محتلفي ارائه شده است. برخي از صاحب نظران معتقدند به‌سبب مهاجرت جمعيّت قابل توجّهي از اعراب به حدود اين شهر و نقش برجسته‌اي كه اين شهر در عرصه‌ي ادبيّات عرب داشته و به‌عنوان پشتوانه‌‌ي علوم اعراب محسوب مي‌شده، به « پُشت‌العرب » مشهور گرديده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نيز كه مي‌نويسد: « پُشت »، مخفّف پُشتيبان است و از آن‌جاكه منطقه‌ي ‌ترشيز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسياري بوده، به‌عنوان پُشت و پُشتيبان نيشابور شناخته مي‌شده است، مؤيّد اين نظر است.

برخي نيز از منظر اقتصادي به‌ آن نگريسته، معتقدند به‌خاطر توليد غلاّت و موادّ غذايي مازاد بر مصرف داخلي، يا به‌جهت مركزيّت بشت در تجارت و صدور كالاهاي خراسان به اصفهان و شيراز و بالعكس، به اين نام ناميده شده است.

نگارنده نيز بر جمع نظرات معتقد است. يعني هم از نقطه نظر علمي‌ـ‌ فرهنگي و هم از جنبه‌ي اقتصادي، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتيبان نيشابور يافته است.

»» بُست: از ديگر نام‌هاي ناحيه‌ي مورد بحـث ماســت كه در قــرون سـوّم و چهارم هـجــري،

معمول بوده است. با توجّه به توصيفاتي كه سيّاحان قرون نخستين اسلامي از باغات ميوه، بستان‌ها و مناظر چشم‌نواز اين ديار ارائه داده‌ و تصريح كرده‌اند: « ترشيز، شهري است زيبا و پربركت »، در مي‌يابيم علّت نام‌گذاري آن نيز، همين زيبايي و بستان‌هايش بوده است. البتّه نبايد اين شهر را با شهر بُست سيستان ـ كه بر كرانه‌ي رود هيرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.

»» تُرشيز: متداول‌ترين نامي است كه در متون تاريخي به‌كار رفته است. اغلب منابع، آن‌را به ضَمّ اوّل و راي ساكن، « تُرشيز» ذكر كرده‌اند. ليكن ياقوت حموي آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شين نقطه دار مكسوره در زير آن « طُرَُشيز » آورده است.

پيرامون وجه تسميه‌ي تُرشيز نيز، نظرات مختلفي ابراز شده است. برخي از محقّقان، آن‌را به فتح « ت »، به معني آبنوس آورده‌اند.

گروهي ديگر معتقدند بدان سبب كه زردشت از زادگاه خود - شيز‌ در آذربايجان- به اين ناحيه آمد و در اين‌جا درخت سروي بهشتي كاشت و آتشكده‌اي بنياد نهاد، آن‌را تَرشيز، به معني « شيز نو » نام نهاده‌اند.

امّا دكتر باستاني پاريزي را نظر ديگري است. وي احتمال مي‌دهد با توجّه به آبي كه در گذشته به سمت ترشيز مي‌آمده و در مقسمي به شش قسمت تقسيم مي‌شده است، نام اين شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه‌اند، سپـس با تغيـيراتي به شــكـل

« تَرشيز » درآمده است.

»» طُرَيثيث: اغلب جغرافي نويسان مسلمان در قرون اوّليّه‌ي اسلامي، ترشيز را « طُرَيثيث» به‌ضمّ طاء و فتح راء و سكون ياء المثنّاه من تحتها و كسرِالثّاء » ضبط كرده‌اند. گرچه برخي نيز هم‌چون « حافظ ابرو » و « ياقوت حموي»، آن‌را مُعرّب يا وجهي از تعريب طُرشيز، طُرَثيث يا ترسيس مي‌دانند، ليكن به‌نظر مي‌رسد اسامي مذكور تحريفي از طرثيث باشد و نه تعريب آن.

برخي نيز احتمال مي‌دهند به‌خاطر شائبه و صبغه‌ي زردشتي بودن واژه‌ي ترشيز، مورّخان و جغرافي‌دانان مسلمان اين كلمه را كنار گذاشته و به‌جاي آن از « طريثيث » كه كلمه‌اي است عربي ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده كرده‌اند.

»» سلطانيّه‌ي ترشيز: در پي يورش تيمورلنگ و تخريب ترشيز كهن در سال 784 هـ.ق، محلّ اصلي و قديمي ترشيز كه گمان مي‌رود، در محدوده‌ي روستاهاي فيروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان كنوني بردسكن قرار داشته، رها شد و ساكنان آن تبعيد يا به روستاها و شهرهاي هم‌جوار كوچ كردند. از جمله جماعتي از آنان به ناحيه‌ي «‌ سوسفد » (سُسفَد) ترشيز واقع در ضلع شرقي شهر كاشمر فعلي مهاجرت كردند. اين قَصَبه كه بعدها به‌همّت شاه اسماعيل صفوي آباد گرديد، به سلطانيّه يا سلطان آباد ترشيز تغيير نام داد.

در فرهنگ انجمن آراي ناصري مي‌خوانيم: « ترشيز شهري است مشهور از بلاد خــراسان،

مشتمل بر دهات و قري و قصبات، پايتخت آن را سلطانيّه گويند كه حاكم نشين آن‌جاست.»

بارتولد نيز مي‌نويسد: در آن دوره كلمه‌ي ترشيز به تمام بلوك اطلاق مي‌شد و خود شهر گاهي سلطان آباد ناميده مي‌شد. نكته‌ي حائز اهمّيّت اين است كه از حدود يك‌صد و اندي سال پيش و به ويژه با گسترش اين شهر به‌سمت جنوب و شكل گيري محلّه نو، به‌تدريج واژه‌ي سلطانيّه منحصر به‌بخش قديم شهر شد و بخش تازه‌ساز آن، ترشيز ناميده شد.مع‌الوصف، چنان مي‌نمايد كه واژه‌ي سلطانيّه، همچون سه‌- چهار قرن گذشته با معرّف ترشيز ذكر مي‌شد. وجود صدها قباله‌ي ازدواج و وقف‌نامه، گواهي بر اين ادّعاست.

بنابراين، پژوهشگر در بررسي تاريخ منطقه، به دو ترشيز برمي‌خورد: يكي ترشيز اوّليّه كه نگارنده جهت جلوگيري از تداخل نام‌ها و مفاهيم، در اين كتاب اصطلاحاً آن‌را « ترشيز كهن » مي‌نامد و ديگري شهري است كه از حدود دويست و پنجاه سال پيش، به اين نام ناميده شده است و آن‌را « ترشيز نوين » نام نهاده‌ام. تفصيل اين موضوع را در جاي خود خواهيم آورد.

»» كاشمر: در تاريخ 8/5/1313 هـ.ش نام شهر، از ترشيز به كاشمر تغييير يافت. از آن پس اين شهر مدّتي در حوزه‌ي تقسيمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال 1322 جزو شهرستان تربت حيدريّه شد و بالأخره در سال 1325 هـ.ش به شهرستان ارتقاء يافت.

شهرستان كاشمر تا پيش از جدايي شهرستان‌هاي بردسكن و خليل آباد از آن، به‌صورت يك ناحيه‌ي بزرگ، مشتمل بر بلوك سابق ترشيز بوده است. ليكن پس از آن، محدود به قسمتي از مناطق ترشيز كهن شده و بخش اصلي و نام‌بردار ترشيز ـ يعني مركزيّت ترشيز باستان و آبادي مشهور كشمرـ در قلمرو شهرستان بردسكن واقع شده است. در مورد وجه تسميه‌ي كاشمر نيز همچون ديگر اسـامي اين شهر، نظـرات و ديدگاه‌هـــاي مختلفي ابراز شده است. برخي معتقدند واژه‌ي كِشمر كه مي‌تواند به معناي آغوش مادر باشد، با گذشتن از شكل‌هاي كيشمر، كشمير و كشمار، سرانجام به صورت كاشمر درآمده است.

حال آن‌كه چند تن ديگر از فرهنگ نويسان، كاشمر را صورت كامل شده‌ي كاجخر، كاژفر، كاشخر و كاشغر دانسته‌اند و براين باورند كه « كاش » برگردانيده‌ي كاج است و « كاج‌خر » يادآور سرو بزرگ و معروف اين سرزمين است.

امّا همچنان‌كه در آغاز اين بحث يادآور شديم، كاشمر واژه‌اي نيست كه مخلوق عصر پهلوي يا حتّي قرون معاصر باشد، بلكه نامي است كه حدّاقل نه‌صد سال پيش توسط معزّي ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجري ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از اين‌رو، به‌نظر مي‌رسد، يكي از دلايل اصلي تغيير نام اين شهر از ترشيز به كاشمر (در عصر رضاخان)، تأكيد وي بر پيشينه‌ي كهن و احياي هويّت ملّي و بومي منطقه، با يادآوري سرو معروف كشمر بوده است.

»» چكيده‌‌ي مطالب: برمبناي تحقيقات انجام شده، تاريخ و تمدّن ترشيز بسيار كهن‌تر از آن است كه در كتاب‌هاي تاريخي، ثبت و ضبط گرديده است. مع‌الوصف، پيشينه‌‌ي تاريخ مضبوط ما به « كشمر » برمي‌گردد كه با افول آن شهر، ترشيز كهن در محدوده‌ي روستاهاي فيروزآباد و عبدل‌آباد كنوني (در حدود 30 كيلومتري جنوب بردسكن) رونق يافت و آن‌گاه پس از تخريب‌هاي مكرّر كه آخرين آن به‌دست تيمور صورت گرفت، شهر ترشيز رها شده، ده‌ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه كيلومتري شهر قديم ترشيز ـ رونق گرفت و به ياد شهر قديم ترشيز، بدين نام ناميده شد. نام اين شهر در 1313 هـ.ش به كاشمر تغيير يافت. در حدود شش دهه بعد، يعني در سال 1374 هـ.ش بخشي از آن تحت عنوان شهرستان بردسكن استقلال يافت و در 1382 هـ.ش نيز بخش ديگري با نام شهرستان خليل آباد از آن جدا شد.




منبع این قسمت:

a. كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند


»» کاشمر طی چند هزار سال قدمت به نام های متفاوتی خوانده شده است. بنای آنرا به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافی نویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و.. آنرا ثبت کرده اند. همچنین نام های سابق این شهر بوشت و بست بوده است. پس از تصرف خراسان بدست اعراب و تا زمانیکه سلسله های ایرانی در خراسان علیه خلفای اموی قیام کردند ترشیز در طی دو سه قرن اولیه اسلامی بین امرای طاهری و صفاری دست به دست می گشته و در نیمه اول قرن چهارم از شهرهای تابعه نیشابور محسوب می شده است. در سال 483 هنگامیکه حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد و وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی بدست آورد. تعداد زیاد قلعه های جنگی در سراسر قهستان که در نام های محلی به نام های قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند حکایت از این امر دارد. پیش از سلطه مغول ترشیز بدست وزیر سلطان سنجر سلجوقی غارت و پس از آن در سال 4-653توسط جلوداران سپاه هلاکوخان مغول ویران شد. بعد از قلع و قمع اسماعیلیه توسط هلاکو خان مغول بار دیگر ترشیز رو به آبادانی گذاشت و در قرن هفتم یکی از شهرهای مهم قهستان به شمار می آمد اما در پایان همین قرن توسط امیر تیمور گورکانی تصرف شده و ویران گردید.

»» قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید:

یکی شاخ سرو آورید از بهشت بدروازه شهر کشمر بکشت

»» در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند.

یکی سرو آزاده را زردهشت به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید پیاده سوی سرو کشمر روید

»» در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.

پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.

چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.

»» آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)

این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...

»» باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می‌شود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده می‌شود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.

همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار می‌کردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!!

»» گویند زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکه در دهکده کشمر و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند. حکمی به طاهربن عبدالله بن طاهر ذوالیمینین نگاشت که آن درخت را قطع کرده در گردونها نهند ،شاخهای آن را در نمد گرفته بر شتران بار کرده و برسانند.چون جماعت زرتشتیان از آن اطلاع یافتند،پنجاه هزار دینار به طاهر پیشنهاد کردند که درخت را قطع نکند چراکه نشانی است آشکار از بزرگواری زرتشت.عبدالله قبول نکرده به قطع درخت حکم کرد و استاد حسینِ نجار نیشابوری مامور بریدن سرو شد.دور آن درخت بیست و هفت تازیانه و هر تازیانه ارشی و ربع ارشی بوده است.و گفته اند که در سایه آن درخت، زیاده از ده هزار گاو و گوسفند قرار میگرفتند.و چون درخت بیافتاد در آن حدود زمین بلرزید،و به کاریزها و بناها خلل راه یافت.و اصناف مرغان بیرون از حد و حصر از شاخسار آن درخت پریدن کردند؛ چنانکه آسمان پوشیده گشت و مرغان به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند و صدای مختلف در میآوردند.» ابوالحسن علی ابن زید بیهقی،در تاریخ بیهق چنین ادامه می‌دهد: «وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی وحوش و سباع در آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون در آن ماوی داشتند که اعداد ایشان کس در ضبط حساب نمی تواند آورد.چون بیوفتاد،زمین بلرزید،و نماز شام،انواع و اقسام و اصناف مرغان بیامدند ؛چندان که آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری کردند و گوسپندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن،تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند.و شاخها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.آنروز که به یک منزلی جعفریه رسیدند،آن شب،غلامان متوکل را بکشتند.و آن اصل سرو ندید و از آن برخورداری نیافت.و آن،بریک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک.و در آن سال والی نیشابور ،که آن فرمود-ابوالطیب طاهر-، و هرکه در آن سعی کرده بودند،از جمله پیش از حولان حول هلاک شدند.درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچکس نماند.واین از اتفاقات عجیبه است!» در باره کاشمر و این سرو شعرا اشعاری دارند.فردوسی بزرگ گوید: یکی سرو آزاده را زردهشت...به پیش در آذر اندر بکشت نبشتش بر آن زاد و سرو سهی..که پذرفت گشتاسب دین بهی فرستاد هرسو به کشور پیام...که چون سرو کشمر به گیتی کدام زمینو فرستاد زی من خدای...مرا گفت از اینجا به مینو گرای کنون جمله این پند من بشنوید..

»» پیاده سوی سرو کشمر روید باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می‌شود،بقایای آثار همان سنت ملی است.در کشمر مناره ای است به نام مناره کشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است.رئیس دفتر رضاخان سردار سپه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند. همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار می‌کردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!! این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد.

منبع:

a. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷

b. کتاب خراسان، ص 152-150 - هاشم جوادزاده،

1380








»» صنايع دستي شهرستان كاشمر

در گذشته صنايع دستي روستايي عبارت بودند از: ريسندگي، نمد، مالي و زيلو بافي، گليم‌بافي، سبدبافي، حصيربافي و سفال‌گري و در حال حاضر عمده اين صنايع صنعت قالي‌بافي است. قريب 3000 دار قالي در اين شهرستان فعال مي‌باشد. وجود شركت تعاوني فرش دستباف كاشمر، اداره فرش و موسسه فرش‌بافي آستان قدس خود مبين گسترش اين صنعت در سطح شهرستان است. در اين منطقه قاليچه بلوچي، قاليچه‌هاي قاب آينه و قاب قرآني بافته مي‌شود. قاليهايي با طرح منظره، درختي، شكارگاه، قالي جنگلي، زيرخاكي و افشان از جمله‌ ويژگي‌هاي قالي‌بافي كاشمر است.

»» سوابق تاریخی فرش دستباف کاشمر

شروع تاریخ قالیبافی جدید در این شهر به سالهای قبل از 1300 ه.ش باز می گردد. اگر چه برای بعضی از تعابیر و روایات موجود، نمی توان گواه و مصداق مستندی ارائه نمود، اما بنابرمطالب گردآوری شده، می توان تا حدودی از ابهامات موجود پرده برداشت. شروع دوره بافت و بافندگی حاضر در کاشمر را باید در سالهای 1260 تا 1280 ه.ش جستجو نمود.

محمد کرمانی، اولین استادکار قالیبافی در منطقه کاشمر بود. از نام ایشان چنین به نظر می رسد که وی از اهالی کرمان باشد و به کاشمر مهاجرت کرده، اما عده ای معتقدند که زادگاه او روستای فروتقه واقع در 2 کیلومتری غرب کاشمر است و ایشان این هنر را در کرمان و از استادکاران کرمانی آموخته است. اما در این نکته که شروع و گسترش قالیبافی در کاشمر در سالهای 1260 تا 1280 ه.ش از روستای فروتقه آغاز گردید، تردیدی نیست و بی شک از همین نقطه به روستاهای مجاور انتقال یافته است. این استادکار اولین بار و بنا به سفارش حاج سید حسین سجادی، از اهالی فروتقه به بافتن قالی مبادرت ورزید. پس از آن با توجه به استقبال مردم روستا، به تدریج این هنر رو به گسترش نهاد و پس از فروتقه، روستاهای ترقبان، فدافن، کارخانه و رزق آباد، یکی پس از دیگری از آن پیروی کرده و به بافت قالی اقدام نمودند.

قالی کاشمر با نقش زیر خاکی

قالی 12 متری طرح زیرخاکی - تمام پشم - چله نخ - 35رج - زمینه رنگ سورمه ائی - بافت کاشمر

»» نام فرش کاشمر در میان مراکز خرید و فروش قالی در داخل وخارج استان، از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار بوده و هست و یافتن دلایل آن، عاملی شد تا بیش از پیش به سابقه بافت و کیفیت بافته های این ناحیه توجه نماییم. با بررسی تاریخ قالیبافی کاشمر، در می یابیم که قالیهای کاشمر همواره از حیث نوع و کیفیت، در مرتبه پایین تری از دیگر مناطق قرار داشته است.

این نکته با مشاهده موارد مکرر از تولیدات نسبتاً قدیمی که درکاشمر و دیگر نواحی مشاهده شد، تا حدودی مورد تأیید قرار می گیرد اما، در دو دهه اخیر تحولات نسبتاً مشهودی در کیفیت بافته های آن پدید آمده و نوید بخش تحولات عمیق تر در آینده ای نه چندان دور می باشد. در واقع شهرت فرشهای قدیمی کاشمر، در مقایسه با دیگر مراکز همجوار همچون نیشابور، سبزوار، گناباد و ... به دلیل ارزانی آن نسبت به مراکز یاد شده، بوده است.

»» قالی کاشمر

سیسیل ادواردز نیز به این نکته اشاره دارد. وی در کتاب قالی ایران به قالیهای زمخت و درشتی که با طرحهای نازیبا در سالهای 36-1935 در کاشمر بافته می شد، اشاره نموده است. مهمتر از آن گره جفتی را که هم اکنون نیز کاربرد آن متداول است، از اهم ویژگیهای قالی قدیم کاشمر عنوان می کند. با کمی دقت در نوع طرحها و تغییر و تحولات کیفیت قالیهای این شهر طی یکصد سال اخیر، می توان 5 دوره نسبتاً متمایز در تاریخ قالیبافی کاشمر را برشمرد:

شروع قالیبافی تا سال 1340

از سال 1340 تا 1350

از سال 1350 تا 1360

از سال 1360 تا 1366

از سال 1366 تا به امروز

الف: شروع قالیبافی تا سال 1340

بخش نخست این دوران پنجگانه ، از زمان شکل گیری قالیبافی تا سال 1340 را شامل می شود. با وجود عرضه وسیع قالی، این دوره را می توان دوران خاموشی و سکوت فرشبافی کاشمر نامید. در این دوران افرادی همچون عزیز الله خانی، احمد ترک، محمد حسین وزان، علی ابراهیمی، علی سیاح، حاج عباس گلستانی، غفاری و ... در تولید فرشهای مرغوب کاشمر اهتمام ویژه ای داشتند و با وجود ویژگیهای خاص تولیداتشان، به دلیل سهم ناچیز آنها در مقابل تعداد بی شمار قالیهای نامرغوب کاشمر، نمی توانستند درتغییر شیوه های بافت و تولید قالی مرغوب، مؤثر واقع شوند. عمده ترین مشخصات فرش در این دوران کاربرد رنگهای مناسب گیاهی، استفاده از شیوه های چند چین یک پود، جفتی بافی و از همه مهمتر عدم تنوع طرحهاست.

دو طرح بنام و شناخته شده سالهای قبل از 40، طرحهای حسن قاضی و زرین کلک است. این دو طرح که عمدتاً در نواحی تربت حیدریه و روستاهای ما بین تربت و کاشمر بافته می شدند، در مناطق بسیاری از جمله کاشمر نفوذ یافتند و طی سالهای متمادی به طور پراکنده توسط بافندگان کاشمری مورد استفاده قرار گرفتند. از طرفی بر اساس تحقیقات انجام شده، استفاده از طرحهای خشتی که تشابه زیادی با قالیهای چهارمحال و بختیاری دارد، در سالهای قبل از 1330 در کاشمر متداول بوده است. طی آن سالها، این طرح بخش زیادی از تولیدات این ناحیه را به خود اختصاص داده بود و توسط بسیاری از تولید کنندگان معروف کاشمر، به تعداد زیاد، تهیه و به فروش رسید. در مورد دلایل و نحوه ورود این طرح به حوزه قالیبافی کاشمر، توضیح چندانی نمی توان یافت. اما براساس برخی منابع تاریخی، در زمان نادرشاه افشار، گروهی از طوایف بختیار به نواحی غربی کاشمر کوچ کردند که می تواند عامل ورود این طرح به کاشمر باشد.

ب: از سال 1340 تا 1350

سال 1340 را می توان سال تحول، جنبش و نوآوری برای قالی کاشمر برشمرد. در این سال با ورود استاد علیپور، دگرگونی عظیمی در قالیبافی استان خراسان، به ویژه کاشمر روی داد. وی پس از اقامت چهار ساله خود در کاشمر تأثیر عمیقی در قالیبافی این منطقه برجای گذاشت که هنوز هم اثرات آن نه تنها در کاشمر، بلکه در تمام نقاط استان خراسان، قابل مشاهده است. وی با ورود خود، موج نوینی از طرحها و ابتکارات جدید را وارد عرصه قالیبافی کاشمر نمود و با توجه به فقر طرحها و خلاء ناشی از آن، منشاء بروز اثرات مهمی در آن خطه گشت. نوآوری و تحول در طرحها، در کنار بالا بردن رجشمار فرشها تا حدود 35 و 40 رج، از خصوصیات بارز این دوران است. عرضه لوح زیرخاکی که در خراسان به ویژه کاشمر به طرح کاسه و کوزه معروف است، با استفاده از برخی موتیف ها و گلهای رایج در طرحهای تبریزی، بدعتی بود که باعث رونق قالیبافی کاشمر شد. این طرح که در سراسر آن علاوه بر استفاده از تصاویر کوزه، گلدان و کاسه، مناظر متعددی نیز وجود داشت، عموماً در زمینه های سرمه ای و لاکی عرضه می شد. عدم رنگ آمیزی نقشه ها در حین طراحی و مشخص نمودن هر بخش از طرح با یکی از اعداد، از دیگر نوآوریهای استاد علیپور بود که از تبریز به ارمغان آورد. به این صورت که در کنار هر نقشه، نمونه ای ازنخهای رنگی مورد نظر قرار می گرفت و محل قرار گرفتن هر رنگ درمتن نقشه، با شماره های مخصوص مشخص می شد. شیوه ای که هم اینک پس از گذشت 30 سال، همچنان ویژگی خاص طراحان کاشمر است.

طرح چهار فصل، از دیگر طرحهای مشهور استاد علیپور در خراسان است که موفق به پیدا کردن نسخه اصلی این طرح نشدیم. اما مشابه آن طرح در نیشابور، نزد استاد غلامرضا پیدا شد که از جمله طرحهای سفارشی ایشان به استاد علیپور است.

نوع قلم و سبک خاص استاد علیپور، به جهت رعایت برخی شیوه های بدیع، دارای تفاوتهای بارزی با سبک های بعد و قبل از خود است. عدم تقارن ظاهری در کلیه نگاره ها و اجزای هر طرح که در نگاه اول قابل تشخیص نیست، ویژگی بارز طرحهای اوست که امروزه نیز در کلیه نقوشی که به سبک وی طراحی می شود، قابل مشاهده است.

طی دوران اقامت استاد علیپور در کاشمر، بسیاری از طراحان- از جمله استاد غلامحسین اسکندری که پنجاه سالگی را پشت سر می گذاشت- به شاگردی وی رفتند و به فراگیری و تکمیل دانسته های خود پرداختند. پس از مراجعت استاد به مشهد، تا مدتها نیز پیروی از سبک وی، شیوه کار بسیاری از طراحان کاشمری و حتی طراحان شهرهای مجاور بود.

ج: از سال 1350 تا 1360

با وجود بازار خوب و مناسب قالیهای کاشان، به ویژه در بخش صادرات، بافندگان کاشمری نتواستند چندان موفقیتی در عرضه و فروش قالیهای سبک کاشان کسب نمایند. شاید کیفیت پایین بافته های کاشمر که مطابق با کیفیت واقعی قالی اصیل کاشان نبود، عامل عدم کسب این موفقیت باشد. استفاده از کرک به جای پشم برای پرز فرش از اهم ویژگیهای قالیهای این دوره ده ساله می باشد.

د: از سال 1360 تا 1366

از سال 1360 با روآوردن بافندگان به بافت قالی با طرحهای اصیل خراسان به ویژه انواع نقشه های افشان و لچک ترنج شاه عباسی با گلهای درشت، مختص فرشهای مشهد و نیز با بازگشت به طرحهای اصیل منطقه از جمله طرح زیر خاکی، دوره جدیدی در قالیبافی کاشمر آغاز شد. بازار نسبتاً مناسب طرحهای مشهد، به ویژه با رنگهای روشن و استفاده از گلهای بزرگ شاه عباسی، از جمله عوامل مهم این تغییر شیوه بود. البته تولید و عرضه قالیهای سبک کاشان در این مدت نیز به طور پراکنده ادامه داشت.

ه. از سال 1366 تا به امروز

از سال 1366، وجود بازار عالی و استثنایی فرش نائین در داخل و خارج از کشور- که نفوذ آن در خراسان سریعتر از دیگر استانهای کشور انجام شد سبب شد تا خیل عظیمی از بافندگان کاشمر، پس از گذشت چند سال از نفوذ این طرحها در خراسان، عاقبت تسلیم شده به طور فزاینده ای به عرضه قالیهای با این شیوه مبادرت ورزند. این رویه همچنان در کاشمر و روستاهای مجاور آن ادامه دارد و محور اصلی تولیدات فعلی این منطقه را تشکیل می دهد.

- ساختار

- طرحهای رایج

در حال حاضر، طرحها و نقوش مورد استفاده در کاشمر را از حیث تولید، می توان به شرح ذیل طبقه بندی کرد:

1- طرحهای نائین

2- طرحهای کاشان

3- طرحهای تصویری

4- طرحهای گل فرنگ جدید

طرحهای تصویری سالیان درازی است كه مورد توجه طراحان و بافندگان کاشمری قرار دارد. اما معلوم نیست با توجه به عدم مهارت بافندگان کاشمری در بافت این نوع طرحها به دلیل رجشمار و شیوه بافت آنها- علت اصرار آنها بر عرضه قالیهایی منقش به تصاویر مینیاتور و امثال آن چیست؟ طرحهای گل فرنگ با رنگ آمیزی خاص قالی کاشمر، دیر هنگامی است که مورد توجه بافندگان و طراحان کاشمری قرار گرفته، ولی عرضه و تولید آن همواره به طور پراکنده ادامه داشته و نمی توان شروع و گسترش آنها را به دوران خاصی نسبت داد.

- رنگبندی

- رنگرزی

در حال حاضر حدود 10 کارگاه رنگرزی فعال در کاشمر، تأمین کننده بخش مهمی از مواد اولیه کارگاههای قالیبافی کاشمر و حومه آن می باشند که رنگهای جوهری به ویژه رنگهای وارادتی از کشور چین، بخش مهمی از مواد مصرفی آنها را تشکیل می دهد. اگر چه استفاده از رنگهای گیاهی به طور محدود توسط تولید کنندگان جزء انجام می گیرد، ولی تعداد آنها بسیار ناچیز است و نمی توان بر آنها تأکید نمود.

نوع رنگ لاکی مورد استفاده در قالیهای کاشمر را می توان یکی از وجوه تمایز و شاید هم تشخیص بافته های این ناحیه قلمداد نمود. این نوع رنگ لاکی که در مناطق دیگر به لاکی گلخاری شهرت دارد، سالیان درازی است که کاربرد وسیعی در بافته های کاشمر دارد و کاربرد آن در قالیهای سبک کاشان، چه در گذشته و چه در حال حاضر، در خور توجه است.

نوع گره مورد استفاده در قالیهای کاشمر و حومه آن، گره فارسی است، اما در کنار آن به طور پراکنده و محدود از گره ترکی نیز استفاده می شود. شیرازه کلیه قالیهای کاشمری، پس از اتمام بافت انجام می شود. همچنین پرداخت و قیچی کردن گره ها پس از اتمام فرش، توسط کارگاههای پرداخت، با استفاده از قیچی های برقی انجام می شود. دارهای این منطقه، اغلب چوبی است و در سالهای اخیر استفاده از دار آهنی و یا کاربرد آهن در بخشی از آن رواج یافته است. به نظر می رسد شرکت سهامی فرش ایران در حال حاضر بزرگترین استفاده کننده از دارهای آهنی در سطح منطقه است. چله کشی کلیه قالیهای کاشمر به صورت معروف به ترکی و بر روی دار قالی انجام می گیرد. در حال حاضر پشم، به عنوان ماده اصلی قالیهای کاشمر، در کنار کاربرد محدود ابریشم در قالیهای سبک نائین ، مواد اولیه مورد استفاده در قالی کاشمر را تشکیل می دهند.

از دیگر نکات قابل توجه در قالیهای امروز کاشمر، به ویژه قالیهای سبک نائین، سفید نمودن کلافهای پشم قبل از استفاده است. به عبارتی می توان گفت، کلیه خامه های سفید مورد استفاده در قالیهای سبک نائین، قبل از بافت، یک بار دیگر به وسیله رنگهای سفید رنگرزی می شود و باعث درخشش کاذب و بیش از حد نخ سفید در بافت فرش می شود. دلیل این امر هنوز روشن نشده و این اولین باری است که به چنین شیوه ای برخورد می کنیم و با وجود پرسشهای مکرر جواب قانع کننده ای از سوی رنگرزان وبافندگان ارائه نشده است.

شاید یکی ازدلایل این امر، استفاده از پشمهای نامرغوب باشد که به علت عدم سفیدی و یک دست بودن اقدام به رنگ نمودن آنها می نمایند. به هر صورت این امر خود دلیلی برای کاهش مرغوبیت و تنزل کیفیت نخهای خامه مورد استفاده در این منطقه است. بیش از 70% نخهای پنبه مصرفی از اصفهان و بقيه از کارخانجات مشهد تأمین می گردد.


History of Kashmar Carpet and Rug

Kashmar city is one of the important center of Khorasan state from 926 kilometer distance from Tehran city and located in the eastern north of Iran . The whether is mild in the mountain and in the south sections in sides of that is hot . Carpet in Kashmar although in the recent time in case of depending industrial would be attended to their carefully mind of person to this city and village people but it has long record . Wool of used in the carpet gotten from local sheep special grow up in the mountain region as ( Koohsorgh ) and Mashhad Bazzar and usually it is used by mild material and the color's is used from chemical material and from the best but occasionally natural color are used . in the region carpet knot is unconcurrent and knotted with two poods . Design and face is often nice Lachak-o-Torange and they are in case of Shaykh Safei and under the ground designs

منبع:

a. اینترنت


»» کشمش

نحوه استفاده : خوراکی

خواص : کشمش برای تقویت طبیعی انرژی فوق العاده است.

100گرم کشمش شامل بیش از 25%مواد لازم توصیه شونده است .

همچنین فیبر زیادی در آن وجود دارد که به کاهش کلسترول و بهبود عملکرد روده ها کمک می کند .در کنار آن پتاسیم را می توان نام برد که موجب کاهش فشار خون و جلوگیری از دفع مایعات بدن می شود . همچنین سلنیوم در کشمش وجود دارد که برای پوست عالی است .

به علاوه در کشمش مقادیر کمی از ویتامین A و مقادیر مناسبی ویتامین B یافت می شود.

چون این ماده غنی از کالری است، برای کسانی که مبتلا به افسردگی -دلشوره - تشویش و مشکلات عصبی هستند بسیار مناسب است .

»» زعفران

نحوه استفاده : در غذاها به عنوان طعم دهنده و رنگ دهنده بسیار عالی به کار میرود و مصارف درمانی هم دارد :

خواص : زعفران Saffron

نام علمی Crocus sativus

گياه شناسي

زعفران گياهي است با ارتفاع تقريبا 30 سانتيمتر كه داراي برگهاي دراز و سبز مانند تره است . ساقه زير زميني آن از دو پياز تشكيل می شود . اين پيازها سخت و مدور و گوشتدار و پوشیده از غشاء هاي نازك قهوه اي رنگ مي باشد . گلهاي زعفران ارغواني ، منظم و شامل لوله اي دراز است كه به سه گلبرگ و كاسبرگ منتهي مي شود .

زعفران خيلي مرغوب قسمت كلاله گل يعني قسمت انتهايي خامه است و ميله خامه ، زعفران درجه دو و نامرغوب را تشكيل مي دهد .

برداشت زعفران بدين ترتيب است كه قسمت كلاله هر گل را بر ميدارند و بين كاغذ قرار مي دهند تا خشك شود و سپس بسته بندي مي كنند . استاندارد زعفران كه در فرانسه صورت گرفته است اعلام می دارد كه بايد 50 عدد از الياف زعفران بيشتر از0/277 گرم وزن داشته باشد و در صد رطوبت آن 13 درصد باشد . همچنين هر ميلي گرم آن بايد بتواند 700 سانتيمتر مكعب آب را بطور محسوس رنگي كند .

» خواص داروئي:

زعفران از نظر طب قديم ايران گرم و خشك است . مهمترين خاصيت زعفران كه از قديم الايام از آن استفاده می شده است درمان افسردگي مي باشد . اين خاصيت مهم حتي در شعر شاعران نیز انعكاس يافته است . شاهد آن شعر خاقاني است كه مي گويد :

گر كسي را زعفران شايد فزايد گو فزاي چون تو با غم خو گرفتي زعفران كس مخور

زعفران داراي بويي قوي و طعم تلخ مي باشد :

1)خوردن چاي زعفران باعث هضم غذا مي شود

2)اثر مسكن درد دارد

3) قاعده آور است .

4)باعث تحريك اعصاب مي شود

5)زعفران خون ساز است و گردش خون را آسان مي سازد

6)مصرف زعفران خونريزيهاي بعد از زايمان را از بين مي برد .

7)قواي جنسي را تقويت مي كند

8)كبد را تصفيه و قوي مي سازد

9)سرفه را رفع و اثر مفيد روي درمان برونشيت دارد

10)كليه و مثانه را پاك مي كند

11)آرام بخش و خواب آور است

12)زعفران ضد تشنج است

13)گاز معده را برطرف مي كند

14)ادرار آور است

15)و اگر بالاخره مي خواهيد هميشه شاد و خندان باشيد زعفران بخوريد

منبع:

a. کتب طب سنتی


كاشمر جايگاه بزرگان،دانشمندان و شاعران زيادي بوده است.ياقوت حموي در كتاب مشهور خود معجم البلدان مي نويسد: بشث شهري است از نواحي نيشابور و آن استاني است كه مركز آن طرثيث مي باشد و گفته شده ،وجه تسميه آن براي اينست كه بشت مثل پشت است براي نيشابور.گاهي به اين منطقه بشت عرب هم گفته مي شود به جهت فراواني ادبا و فضلاي اين بخش. اكنون به صورت خلاصه ، شماري از اين بزرگان را كه نام آنها در متون تاريخي و ادبي ذكر شده ذكر مي نمائيم چرا كه بررسي همه جانبه زندگاني مشاهير خطه ي كاشمر نياز به تحقيق جدا گانه أي دارد.

عميد الملك كندري

»» طغرل بيك سلجوقي كه در سال 439 هجري .ق با جلوس خود ،سلطنت آل سلجوق را اغاز كرد ،مدت بيست سال از بيست و شش سال سلطنت خود را بر كفايت و كارداني وزيري دانشمند تكيه داشت كه عميد الملك خوانده مي شد .

عميد الملك اگر چه به عمر ،كم زيست و در هنگامي كه به قتل رسيد چهل و چند سال بيشتر نداشت ليكن نيمي از همين عمر كوتاه را وزارت داشت و هم در طول دوران وزارت خود از خدمت به زبان و ادب فارسي باز نايستاد .

عميد الملك خود البته از دانشمندان و شاعران زمان خود بود و سبب راه يافتنش را به دربار سلاجقه نيز به علت فضلي كه داشته است ، ذكر كرده اند وي سرانجام با سياست رقيب سياسي خود نظام الملك به قتل مي رسد و جسد او را در سال 456 هجري .ق به زادگاهش كندر برده و در كنار مدفن پدرش ابو صالح منصور به خاك سپرده شد .

شهاب ترشيزي

»» ميرزا عبد الله شهاب ترشيزي شاعر بسيار معروفي است كه در عصر حكومت زنديه مي زيسته و در اوايل عهد قاجار در اوج شهرت به سر برده است.تذكره نويسان وي را شيرين كلام ،خوش طبع ، استاد، فصيح ، بليغ،آگاه به كمالات صوري و معنوي معرفي كرده اند .اصل شهاب از ترشيز واجداد وي از حاكمان آن ديار بوده اند و شهاب احتمالا در حدود سال هاي 1160در همين شهر به دنيا آمده است .

مرا مسكن اصل ترشيز بود درآن جايگه عـــــزتي نيز بود

پـدر بر پـدر جمله از ديرگاه همه صاحب منصب و عز وجاه

شاعر بر اثر بد رفتاري حاكم ترشيز ظاهرا در سال 1189هجري . ق ترشيز را به قصد شيراز ترك مي گويد و سپس چند سالي در سلطان آباد – اراك – به سر برده و آنگاه در سال 1197 و اندكي بعد از در گذشت كريم خان زند از راه اصفهان به خراسان مراجعت و به ترشيز بر مي‌گردد . يكي دو سال آخر زندگي شهاب در دستگاه اسحاق خان قرايي حاكم تربت و پسران وي گذشته است و سرانجام شاعر در سال 1216هجري . ق در مي گذرد .

ظهوري ترشيزي

»» ظهوري از شاعران اوايل قرن يازدهم است كه در هند اقامت داشته و مورد توجه خاص ابراهيم عادل شاه والي بيجار پور بوده است نوشته اند كه ظهوري مدتها در خراسان و عراق و فارس به سر برده و در شهرهاي اين نواحي با بزرگان و امرا وشعرا مصاحبتها داشته و آنگاه از طريق مكه در سال 980 هجري .ق عازم هند مي شود. سرانجام در جريان شورش هاي دكن به سال 1025 هجري .ق به قتل مي رسد .

محيي الدين طرششي

»» ابو سعيد محمد بن يحيي معروف به محيي الدين در سال 476 هجري قمري در طرشيث به دنيا امد و پس از گذراندن روزگار كودكي و آشنا شدن با بسياري از علوم و اداب زمان خود براي تكميل و تحصيل فقه به خدمت امام محمد غزالي (450-505) شتافت و طولي نكشيد كه از بزر گترين شاگردان او شمرده شد و در رديف بزرگترين شاعران قرار گرفت . از آثار اين دانشمند ترشيزي چيزي در دست نيست اما از اهم تاليفات او به دو كتاب الانتصاف في مسائل الخلاف و المحيط في شرح الوسيط اشاره شده است . محيي الدين در جريان حمله غزها به نيشابور در سال 548 هجري .ق به قتل رسيد.

اهلي ترشيزي

»» وي از شاعران قرن دهم هجري است كه با اهلي شيرازي هم دوره بوده است. اهلي را عموماً از ترشيز خراسان دانسته اند و او را به حلاوت گفتار و شيريني اشعار ستوده اند.به هر حال اهلي از جمله شعرايي است كه در دربار سلطان حسين ميرزا و در دستگاه امير علي شير نوايي در هرات گرد آمده بودند،از اين روي وي از حيث طرز فكر و مشرب مقلّد شاعران اين دربار بوده است،وفات اهلي را در سال 934ه.ق نوشته‌اند.

»» علاوه بر شعرا و رجال فوق تعدادي از شعرا و بزرگان كاشمر كه نامشان در تذكره ها و كتب آمده است ، فهرست وار ذكر مي شود.

از آن جمله اند :

» كاتبي ترشيزي

» طوطي ترشيزي

» شيخ احمد جامي نامقي

» آبي ترشيزي

» اسماعيل ترشيزي

» خواجه علي شهاب ترشيزي و …


بقاع متبرکه

»» اين شهرستان‌ نيز به سان بسياري از ديگر نقاط ايران، از بركت وجود علويان بهره‌مند است و مقابر متبرّك چندي در اين ناحيه وجود دارد كه به‌جهت انتساب اغلب آن‌ها به فرزندان و نوادگان امامان معصوم عليهم‌السّلام، مورد عنايت خاصّ مردم متديّن و ميهمان‌نواز اين ديار قرار دارند و اكثر اوقات، به ويژه در ايّام سوگواري يا مناسبت‌هاي مذهبي، شاهد حضور چشم‌گير مردم و نذر و نيازهاي آنان در اين اماكن مي‌باشيم.

در خصوص علل حضور سادات علوي در ايران، نظرات مختلفي ارائه شده است. در مجموع نظر غالب بر اين است كه به دنبال شهادت امام رضا(ع) و انتقال مركز خلافت از خراسان به عراق، تعدادي از علويان، به هر دليلي، اعمّ از اين‌كه از تعقيب مأموران مأمون عبّاسي گريخته يا به قصد انتقام و قصاص خون امام و خويشاوند خود و يا… حجاز را ترك كرده، به ايران آمده‌اند، امّا در ايران، در اثر جنگ و گريزهايي با مأموران و گماشتگان دستگاه خلافت، متواري شده و هريك در گوشه‌اي به شهادت رسيده‌اند. از اين ميان، سيّد حمزه‹ع› و سيّد مرتضي‹ع› در ترشيز به شهادت رسيدند.

ذيلاً به چند مورد از مهم‌ترين امام‌زاده‌هاي شهرستان كاشمر اشاره مي‌كنيم:




1- امام‌زاده سيّد مرتضي‹ع›:










»» در فاصله‌ي 5 كيلومتري شمال كاشمر در دامنه‌ي كوه‌هاي معروف هفت شاخ، در منطقه‌اي ييلاقي و چشم نواز، بارگاه منوّري خودنمايي مي‌كند. اين بقعه، منسوب به امام‌زاده سيّد ابراهيم اصغر‹ع› است.




ابراهيم اصغر يا همان سيّد مرتضي، كوچك‌ترين فـرزند امـام موسي الكاظم (ع) است. وي پس از شهادت برادرش امام رضا‹ع› به شهادت رسيده است.







در اين كه قبر مطهر اين آقازاده كجاست، بين سيره نويسان، اتّفاق نظري وجود ندارد. شهرهاي چندي نظير: بغداد، نيشابور، مشهد و … به عنوان محلّ دفن ايشان ذكر گرديده است.

در حال حاضر بر سر قبر امام‌زاده سيّد مرتضي‌‹ع› آرامگاه با شكوهي به سبك معماري عصر صفوي بنا شده است. در سالن مجاور مرقد مذكور، بر روي سنگي حجّاري شده، چنين آمده است: « باني اين مرقد شريف گرديد نوّاب عاليه شاه‌زاده خانم بنت غفران پناه شاه‌زاده كي‌خسرو ميرزا.» سال بناي فوق 1273 هـ.ق ذكر شده، امّا در فاصله‌ي سال‌هاي 1354-1356 هـ.ش بناي مزبور، تخريب و ديگربار به شكل معماري عصر صفوي، تجديدبنا گرديد.

درحال حاضر، طرح توسعه‌ي مجموعه‌ي سياحتي ـ زيارتي سيّدمرتضي‹ع با امكانات مختلفي از قبيل: زائرسرا، آشپزخانه، پارك، امكانات سرگرم كننده، بازار و… در دست اجراست.

مزار مذكور، همه روزه و به‌خصوص در ايّام تعطيل، پذيراي خيل عظيمي از زائران و گردشگراني است كه از اقصي نقاط كشور و به‌ويژه شهرها و روستاهاي نزديك به آن‌جا مشرّف مي‌شوند. در همين‌جا، ضمن آرزوي قبولي طاعات و عبادات زوّار محترم، همگان را به عنايت بيشتر و حفظ بيش از پيش حرمت امام‌زاده فرامي‌خوانيم.

2ـ امام‌زاده سيّد حمزه‹ع›:




»» در مركز شهر كاشمر، در باغي به مساحت حدود هشت هكتار، مشهور به باغ‌مزار، بقعه‌ي متبرّكي وجود دارد. درختان سرو چند صد ساله‌ي كنار آن، حكايت از عنايت خاص مردم در سده‌هاي گذشته بدان مكان مقدّس دارد. اين بارگاه باشكوه منسوب به سيّدحمزه‹ع› پسر موسي الكاظم(ع) است.







هرچند اقوال ديگري نيز مبني بر دفن ايشان در امـاكن ديگـري وجـود دارد. حتّـي مقابر و آرامگاه‌هايي هم با همين نام در سيرجان، قم، شيراز، مدينه‌ي منوّره، چهار فرسنگي كربلاي معلّا و … وجود دارد. ولي برخي از مورّخين، قبر ترشيز(كاشمر) را واقعي‌تر مي‌دانند.


چنان‌كه در كتاب عالم‌آراي عبّاسي آمده است: به اتّفاق جمهور عالمان انساب، از اولاد نامدار حضرت موسي كاظم‹ع›، امام‌زاده عالي مقام ابوالقاسم حمزه‹ع›، به‌قول اصحّ، در سوسفيد ترشيز مدفون و مرقد شريفش، مطاف مردم آن ولايت است.


در خصوص معماري آرامگاه مذكور بايد گفت نما و ساختمان اين بقعه‌ به شيوه‌ي معماري عصر صفوي است. اين بنا در طول زمان، بر اثر فرسايش طبيعي، تخريب شده و سپس در فاصله‌ي سال‌هاي 1354- 1356 هـ.ش مجدداً تعمير و بازسازي شده است.

ضمناً قبور جمعي از گلگون کفنان شهید نیز در صحن و جوار بارگاه امام زاده« واقع است.



3ـ آرامگاه شهيد مدرّس:




»» در ضلع حنوبي شهر كاشمر، مردي آرام سر بر بالين خاك نهاده است كه سال‌ها نستوه و استوار، خواب‌هاي شيرين رضاخان را آشفته ‌ساخته و الگويي بي‌بديل براي نسل‌هاي آينده گريده است. او كسي نيست جز سيّدحسن مدرّس.




چنان که پيشتر گفتیم، آيت الله سيّدحسن مدرّس در سال 1316 هـ.ش در كاشمر به شهادت رسيد. مقبره‌ي وي، تا چند سال پس از شهادتش رونقي نداشت. تا اين‌كه در سال 1320 هـ.ش حكومت رضاخان زوال يافت و مردم از فرصت پيش آمده در جهت ساخت آرامگاهي براي آن اقدام كردند. با همّت مردم در سال 1325 هـ.ش باغات اطراف خريداري شد و مقبره‌ي كوچكي بر سر آن ايجاد شد.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به فرمان امام خميني‌‹ره›، مسؤوليّت تعمير و بازسازي آرامگاه مذكور، به آستان قدس رضوي محوّل گرديد. اين تصميم خردمندانه، تحوّل بزرگي را در زمينه‌‌هاي مختلف عمراني، فرهنگي و گردشگري درپي داشت.

در حال حاضر، آرامگاهي زيبا با دو صحن شمالي و جنوبي، جمعاً به مساحت 7000 متر مربّع، بر سر قبر شهيد مدرّس ايجاد شده است. علاوه بر آن كتاب‌خانه‌اي به ظرفيّت حدود 28000 جلد كتابـ مجهّز به تالارهاي مطالعاتي مجزّا و موزه‌ي اختصاصي شهيد مدرّس، حاوي اسناد و مداركي از زندگي و مبارزات اين مرد بزرگ، همه روزه مرجع جمعي از شهروندان كاشمري و زوّار و گردشگران شهرهاي مختلف ايران است. جداي از نام و آوازه‌ي شهيد مدرّس، آنچه بر شكوه و معنويّت اين مجموعه افزوده است، قبور جمعي از شهداي گلگون كفن اين شهر است. مردان بي‌ريايي كه ترجمان عشق بودند و اسوه‌هاي حميّت و مردانگي.

»» افزون بر آنچه در اين‌جا به معرّفي آن‌ها پرداختيم، بقاع و مزارات ديگري نيز در روستاهاي اين شهرستان وجود دارد كه برخي از آن‌ها منسوب به ذُرّيّه‌ي پاك ائمه‌ي اطهار‹ع›، به‌ويژه امام موسي‌الكاظم ‹ع› مي‌باشد. از آن جمله‌اند:

امام‌زاده سيّد ابراهيم‹ع›؛ بخش مركزي، روستاي ميرآباد.

امام‌زاده سيّدمحمّد‹ع›؛ روستاي زنده جان، حدود دو كيلومتري شهر كاشمر.

مزار رويين؛ واقع در روستاي نامق از بخش كوه‌سرخ.

مزار پير اسحاق؛ در دهستان اسحاق آباد، واقع در 7 كيلومتري شهر كاشمر.

و ...

منبع:

a. كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند


آثار باستاني

»» در اين شهر باستاني، با وجود تخريب‌ها و ويراني‌هاي بسيار كه از حوادثي نظير: فرسايش طبيعي، زلزله، تهاجم مكرّر اقوام غارت‌گر و حفّار‌ي‌هاي غيرمجاز ناشي شده، هنوز هم آثار ارزشمندي از ادوار مختلف تاريخي برجاي مانده است. گرچه متأسّفانه، اغلب آن‌ها و به‌ويژه آثاري كه در بخش كوه‌سرخ اين شهرستان واقع شده، در پيچ و خم‌هاي صعب العبور كوه‌ها چنان از نظر دورمانده كه كمتر كسي بخت آن‌را دارد تا از نزديك آن‌ها را مشاهده كند.
در اين‌جا به اختصار به اهمّ آن‌ها اشاره مي‌كنيم:


1- مسجد جامع كاشمر



»» ترشيز قديم به داشتن جامع هاي معتبر و معمور،زبانزد و مشهور بوده است،مقدسي در اثر ارزشمند خود احسن التقاسيم آورده است كه »شهر طرشيث مركز بشت جامعي دارد كه پس از جامع دمشق ثروتمند تر از آن جامعي نيست ،زيبا و پاكيزه است و اين در حالي است كه جامع دمشق را هنرمندان ايراني و هندي و رومي با هزينه اي معادل هفت سال ماليات شام ساخته بودند و هجده كشتي زر و سيم در آن صرف شده بود و دنياي شگفتي بود و زيبايي و ثروت و هنر . جامع شهر ترشيز از اين قرار جزو شگفتي هاي روزگار بوده است و كجاست اين مسجد؟ امروز بر اثر گذشت زمان هيچ اثري از آن باقي نمانده است.بناي كنوني مسجد جامع كاشمر از دويست سال پيش بر جاي مانده است،زماني كه عبد العلي خان و مصطفي خان روساي قبايل ميش مست،ترشيز را در اختيار داشتند (سال1213هجري قمري )




تركيب اصلي مسجد از آجر ساخته شده است بدون هيچ زينت و زيوري،مقداري از ايوان و محراب را با كاشي معرّق آراسته اند،كتيبه ها به خط استاد محمد اصفهاني و كاشيها كار استاد اسماعيل اذاني مي باشد.در قسمت بالاي محراب مقرنس كاري هايي از گچ سفيد و رنگارنگ به چشم مي خورد و تاريخ 1213در بيشترين قسمتهاي محراب و ايوان ديده مي شود.
تنها ايوان مسجد كه به صحن شمالي گشوده مي شود پانزده متر ارتفاع گرفته و عرض آن بيش از ده متر مي باشد.در طرفين اين ايوان دو شبستان وجود دارد كه با معماري قديمي ايران ساخته شده است،پوشش ها ضربي و ستون ها اغلب حجيم و جا گير است، قطر ستون ها بيش از پنج متر و ارتفاع آنها كمتر از سه متر است . سال اتمام اصل بنا 1205هجري قمري مي باشد و بفيه قسمت ها مانند كاشي كاري ها و گچ بري ها در سال 1213 ه.ق. پايان يافته است.


2ـ قلعه و غار آتشگاه

»» در قلعه‌ي آتشگاه، در 12 كيلومتري شمال غرب شهر كاشمر(در حدود 6 كيلومتري شمال روستاي كسرينه) قراردارد. در حال حاضر، از اين قلعه‌ي باستاني، تنها ديواره‌‌اي مختصر و آثار غاري برجاي مانده است. دهانه‌ي غار 70×120 سانتيمتر است كه توسّط انسان ساخته شده است. درازاي آن 90 متر و داراي دو شاخه است.
اين قلعه كه بنا به‌نوشته‌ي مرحوم معين تا قرن هشتم هجري معمور بوده است، از يادگارهاي عصر ساساني است.
چنان‌كه پيش از اين گفتيم، با از بين رفتن آتشكده‌‌ي كشمر، شاهان ساساني به ايجاد آتشكده‌ي ديگري دست زدند كه همچنان در دامنه‌ي جنوبي كوه‌سرخ، امّا كمي بالاتر از محلّ آتشكده‌ي باستاني كشمر، يعني در مجموعه‌ي قلعه‌ي آتشگاه بوده است.
گمانه‌زني‌هاي چندتن از محقّقين و پژوهش‌گران حاكي از آن است كه احتمالاً ارتباطي بين آتشكده‌ي مزبور با آتشكده‌ي مشهور آذربرزين مهر، وجود داشته است. در اين‌كه اين ارتباط تا چه پايه است، بين آنان اتّفاق نظر چنداني وجود ندارد. به عبارت واضح‌تر، در حالي‌كه تعدادي از پژوهشگران معتقدند آتشكده‌ي مذكور همان آذربرزين مهر است، برخي ديگر، جايگاه آذربرزين مشهور را در دامنه‌ي كوه‌هاي ريوند سبزوار يا بينالود نيشابور، جستجو مي‌كنند.



3ـ سد شاهي (سدّ شش طراز)

»» اين سدّ در 25 كيلومتري غرب كاشمر قرارگرفته و از جادّه‌ي اصلي، در حدود 5 كيلومتر فاصــله دارد. با توجّـه به روايــت‌هاي مختلف، همچنــين شيوه‌ي ساختماني سدّ، به‌نظر مي‌رسد اثر مذكور از آثار دوره‌ي غزنوي باشد.
ديواره‌ي سدّ از سنگ شكسته‌ي رودخانه و ملات آهكي ساخته شده است. طبقات رسوبي آن سُست شده ولي طبقات زيرين آن بسيار سخت است. شيوه‌‌ي آبگيري از اين سدّ با ساير سدّهاي قديمي، اختلاف دارد. به نظر مي‌رسد آب‌هاي طغياني رودخانه از روي سدّ عبور مي‌كرده و به بستر رودخانه مي‌ريخته است و شايد همين مسئله باعث شكستن بخش پاياني سد شده است.
طول تاج اين سد 35 متر و ارتفاع آن حدود 25 متر است و ظرفيت مخزن سد را مي‌توان در حدود دو ميليون متر مربع تخمين زد كه بخشي از آن با رسوبات رودخانه‌اي انباشته شده است.
از جمله ويژگي‌هاي جالب توجّه سدّ مذكور، آب بخشان آن است كه با فاصله‌ي 5 كيلومتري در جنوب آن قرار دارد. اين آب بخشان، آب خروجي سد را به شش قسمت مساوي تقسيم كرده و از طريق كانال‌هايي به جهات مختلف انتقال مي‌دهد. از اين آب‌، روستاها و آباد‌ي‌هاي چندي همچون: مزده، حسين آباد، كندر، ارغا و جابوز استفاده مي‌كردند و ظاهراً وجه تسميه‌ي شش طراز نيز به جهت همين آب‌ بخشان آن است.


4- قلعه‌ي گبرحصار
»» خرابه‌هاي قلعه‌ي موسوم به گبرحصار، واقع در شمال شرق روستاي خضربيگ بخش كوه‌سرخ (در حدود 27 كيلومتري شمال غرب ريوش)، از جمله مناطقي است كه ديرزماني مسكن و مأواي اسلاف اهالي منطقه بوده است. پيشينه‌ي تاريخي اين قلعه را بين قرن‌هاي 5-2 هجري دانسته‌اند.


5- مدرسه‌ي علميّه‌ي حاج سلطان




»» اين مدرسه كه در مركز شهر واقع گرديده، متعلّق به عصر قاجار است.
اين اثر فرهنگي ـ مذهبي، با بافت معماري ايراني اسلامي خود، باوجود برخي نوگرايي‌هايي كه در دهه‌هاي اخير به منظور بهره‌برداري بهينه از آن صورت گرفته و به امكاناتي نظير: آب، برق و تلفن مجهّز شده، از معدود اماكني است كه كم و بيش، تا كنون سالم ودست نخورده مانده است.



گفتني است هم‌اكنون اين مدرسه داير است و جـمعي از طـلّاب در آن سـاكن مي‌باشند، از اين‌رو امكان بازديد عموم از آن نيست.


6- خرابه‌هاي ارگ قديم شهر
»» پيش از اين گفتيم در حدود دو قرن پيش از اين، ترشيز به شكل قلعه‌اي مستحكم، با حصار و برج و بارويي نفوذ ناپذير ساكنان خود را از گزند ياغيان و مهاجمان، مصون مي‌داشت. اگرچه اينك از دژِ ستبر و برج و باروي اطراف شهر اثري برجاي نمانده است، مع‌الوصف، خرابه‌هاي برجاي مانده از ارگ قديم شهر، يادآور عظمت اين شهر در عصر قاجار است. اين آثار با بادگيري كه پس از گذشت ده‌ها سال، همچنان بر فراز آن خودنمايي مي‌كند، در ضلع شمال غربي ميدان مركزي شهر كاشمر قراردارد.


7- بقاياي قلعه‌ي خضرآباد
»» در روستاي خضرآباد (بخش كوه‌سرخ)، در 30 كيلومتري شمال غرب شهر ريوش، بقاياي قلعه‌اي قديمي با مساحت تقريبي 10000 متر مربّع به چشم مي‌خورد. دورتادور اين قلعه‌ي مربّع شكل، ديوار ستبري به ارتفاع 6 متر قرار داشته كه به وسيله‌ي چهار برج ديده‌باني در چهارسوي قلعه محافظت مي‌شده است.
اين قلعه كه در حال حاضر اثر زيادي از آن برجاي نمانده است، تا چهار‌ـ‌پنج دهه پيش از اين مسكون بوده و باشندگان سال‌خورده‌ي روستا، فصلي از زندگي خود را در آن سپري كرده‌اند.


فهرست تعداد ديگري از آثار تاريخي كاشمر از اين‌قرار است:

آدرس

قدمت

نام اثر

7 كيلومتري غرب كاشمر، روستاي زنده جان

قرون7-3 هجري

قلعه‌‌ي كهنه‌ي زنده جان

2 كيلومتري جنوب كاشمر، روستاي قوژد

قرن 8 هجري

قلعه‌ي ريگ

35 كيلومتري شرق كاشمر، روستاي فرشه

قرون 8 و9 هجري

قبرستان فرشه

10 كيلومتري كاشمر، روستاي تل آباد

صفوي

آسياب‌هاي آبي تل آباد

حوالي بندِ شاهي در كوه‌سرخ

سلاجقه(اسماعيليّه)

قلعه‌ي دختر و قلعه‌ي پسر

ضلع شرقي كاشمر

قاجار

يخدان قديمي كاشمر

علاوه بر آثار فوق‌الذّكر، بايد به منازل قديمي، آب انبارها، كاروان‌سراها، ميل‌ها و سنگ‌نگاره‌هاي چندي نيز اشاره كرد كه هنوز آثاري از آن‌ها در گوشه و كنار اين شهرستان، به چشم مي‌خورد.


منبع:

a. كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند

b. جغرافیای شهرستان کاشمر / سیدحسن هاشمی، مریم آقایی میبدی، حسین عزیزی فروتقه، مریم سالاری خیابانی


»» غناي ميراث فرهنگي و گرانقدري موهبت‌‌هاي طبيعي و جغرافيايي در سرزمين كهن‌سال ايران، اگر نگوييم منحصر به‌فرد، حدّاَقل مي‌توان گفت در جهان، كم نظير است.
گرچه مردم ما كم و بيش از ديرينگي تمدّن و تاريخ‌شان آگاهند. با اين حال، برخي زواياي شگفت انگيز ميراث فرهنگي و جاذبه‌هاي طبيعي اين سرزمين، تاكنون تاريك و ناشناخته مانده است و بسياري از دوست‌داران اين مرز و بوم، به‌دليل عدم دسترسي به اطّلاعات لازم، به اندازه‌ي كافي با مواهب كم نظير اين سرزمين، آشنايي ندارند.
چنان‌كه بسياري از كاشمري‌ها، همه ساله با صرف وقت و هزينه‌ي گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان مي‌خرند و به‌منظور بازديد از جاذبه‌هاي ديدني شهرهاي دور دست، قدم در راه مي‌گذارند. غافل از اين‌كه « آب، در كوزه و ما تشنه لبان مي‌گرديم.»
در اين‌جا، جهت آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي با جاذبه‌هاي گردشگري شهرستان كاشمر، گوشه‌اي از اين آثار را معرّفي مي‌كنيم:

» آب‌گرم كريز:

در حدود 3 كيلومتري روستاي كريز، چشمه‌ي آب‌گرم معدني است كه در طول ساليان متمادي، مردم مناطق اطراف، براي استحمام و معالجه‌ي دردهاي پوستي و مفصلي از آن استفاده مي‌كرده‌اند و هنوز هم كم و بيش از آن استفاده مي‌كنند. گرچه متأسّفانه آن‌گونه كه بايد، بدان توجّهي نشده است و مي‌طلبد مسؤولان، اقدام‌هاي خوبي را كه اخيراً در جهت مرمّت و به‌سازي ساختمان فرسوده‌ي آن آغاز كرده‌اند، سرعت بخشند.

» آبشار باغ‌دشت (بغ‌دشت):

در فاصله‌ي 3 كيلومتري روستاي كريز كوه‌سرخ، آب‌شار زيبا و ديدني بغ‌دشت قرار دارد. مسير منتهي به آب‌شار، رودخانه‌اي است كه گرداگرد آن را كمربند زيبايي از درختان و درخت‌چه‌هاي انبوه فراگرفته و جلوه‌هاي بديع طبيعت و نسيم خنك و فرح بخش آن، احساسي رؤيايي در انسان برمي‌انگيزد.

» يخ‌دان طبيعي بندقرا:

در حدود 7 كيلومتري روستاي بندقرا، يخ‌دان طبيعي و بي‌نظيري است كه در تمام فصول سال، پُر از يخ است. تا همين چند سال اخير كه هنوز اهالي روستاهاي اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، يخ مورد نياز خود را از آن يخ‌دان تأمين مي‌كردند.





» مناظر بديع مسير جادّه‌ي كاشمر به كوه‌سرخ (تنگل سنگ نصوح):

مناظر چشم نواز و كم نظير مسير كوهستاني كاشمر به كوه‌سرخ و كوه‌سرخ به نيشابور ـ تا روستاي عطائيّه ـ با چشمه‌سارها و كلاته‌هاي مختلفش، يكي از ديدني‌ترين مناطق اين شهرستان به شمار مي‌رود. زيبايي‌هاي اين منطقه كه چشم اندازهاي ماسوله را پيش روي انسان مجسّم مي‌كند، همه روزه جمع زيادي از مردم كاشمر و شهرها و آبادي‌هاي اطراف را به سوي خود مي‌كشاند، تا فارغ از هياهوي زندگي شهري، ساعات و دقايق فرح بخشي را در دامان پُرمهر طبيعت بگذرانند.




البتّه مناظر ديدني اين شهرستان زياد است و منحصر به موارد فوق‌الذّكر نيست، امّا از آن‌جا كه بناي ما بر اختصار و اشارت است، به همين مقدار بسنده مي‌كنيم.


منبع:

a. كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند



1- جشن خرمن
»» از زمان قديم، هر ساله وقتي خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهاي اين خطه برگزار مي‌شود. اين آيين هنوز هم در بعضي از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در ميدان روستا شروع به نواخته مي‌‌شد. زماني كه اهالي و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمايشي وارد شده و دايره‌اي تشكيل مي‌دهد. سپس با حركات دست و پا، بيل زدنبذر پاشيدن، چهار شاخ زدن و در كيسه كردن گندم را به نمايش مي‌گذارند.


2- مراسم آييني چند نفـره
»» شهراين مراسم محلي، در ازدواجها و ختنه‌سوران برگزار مي‌شود. در اين مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته‌ مي‌شود و آنگاه گروه نمايشي وارد ميدان شده و دايره‌اي تشكيل مي‌دهند. ابتدا رقصهايي انجام مي‌دهند كه شبيه حمله و دفاع است و بعد با چوبهايي كه در دست دارند با چرخشهاي خاص عده‌اي چوبها را به سمت عدة ديگر به صورت حمله جلو مي‌برند و آنها به دفاع از خود چوبهاي آنها را پس مي‌زنند. و به اين ترتيب رقص را ادامه مي‌دهند.
مراسم نمايشي دو نفره در اين‌ مراسم نيز‌ ابتداء دو نفر‌ با دو چوب‌ در دست وارد صحنه مي شوند. همراه با صداي سرنا و دهل به نمايش مي پردازند . اين نمايش را با حركات آكروبات ،سرپا ،درازكش ونشسته ايفاي نقش مي كنند. دراين نمايش چوبها مي توانند حكم دو شمشير راداشته باشند.


3- نمايش دوره
»» اين نمايش رزمي بوده وبا حضور شش الي بيست نفر مي‌شود . نما يش ازقديم الا يام بوده ونشان مي دهد مردان چگونه در وضعيت نشسته با تير و كمان دفاع مي‌كنند و يا چگونه به هنگام حركت كلاغ پر مي‌كنند و يا به هنگام درازكش چگونه سينه خيز مي‌روند. در اين نمايش نيز سرنا و دهل نقش مهمي ايفاء مي‌كنند.




4-باران‌ خواهـي
»» در گذشته‌ در بعضي‌ از روستاها‌ وقتي‌ باران‌ نمي‌باريد، بچه‌ها‌ جمع‌ مي‌شدند‌ و كله‌ الاغي‌ را به سر‌چوبي‌ بسته‌ و در كوچه‌ها براه‌ مي‌افتادند‌ وشادي‌ كنان‌ به در خانه‌‌ها مي‌رفتند‌ و دست‌زنان‌ مي‌خواندن : «كله‌ خر، هيزم‌ بخر.»صاحب‌ خانه‌ بيرون مي‌آمد و به بچه‌ها يك دسته‌ هيزم‌ مي‌داد بچه‌ها بدين طريق مقدار‌ زيادي‌ هيزم‌ جمع‌ مي‌كردند.‌ كله‌ الاغ را‌ در بالاي‌ تپه‌اي‌ آتش‌ مي‌زدند‌ و خاكستر‌ آن را در چاه آب كه خشكيده بود‌ مي‌ريختند‌ تا باران‌ بيايد‌ و قناتها‌ پر آب شوند.در بعضي‌ ديگر از روستاها‌ بجاي هيزم‌، آرد‌ جمع‌ مي‌كردند‌ و به يكي‌از زنهاي‌ روستا مي‌دادند، او با آن ناني‌ گرد به نام‌ « فطير» مي‌پخت‌ بچه‌ها نان‌ها‌ را بالاي‌ تپه‌اي‌ رها‌ مي‌كردند.نان‌ها‌ به سمت‌ پائين‌ تپه‌ مي‌غلطيدند‌ و بچه‌ها دوان‌ دوان‌ و با شور‌ و شوقي‌ خاص‌ به طرف آنها‌ يورش‌ مي‌بردند‌ تا نان‌ بيشتري‌ نصيبشان‌ شود.‌ قابل ذكر‌ است به هنگام‌ جمع‌ كردن آرد، دست‌ زنان‌ مي‌خواندند‌:
« بارون‌كو، بارون‌ كو، ورچوچو‌پوناكو، ور‌شاخ‌ حيوونا‌ كو، وربيل دهقو‌وناكو صد‌من‌ گندم‌ بزير‌ خاكه، ازتشنيا هلاكه، گلهاي‌ سرخ‌ لاله، از تشنيا مناله»



5 ـ چوله قزك
»» به هنگام‌ خشكسالي‌ در بسياري‌ از روستاهاي‌ منطقه، عروسكي‌ بنام‌ چوله‌ قزك مي‌ساختند.‌ بچه‌ها در كوچه‌ها جمع مي‌شدند و در خانه‌هاي‌ مختلف‌ را مي‌زدند‌ و در حالي كه‌ سنگهايي‌ در دست‌ گرفته‌ و به هم‌ مي‌كوبيدند‌، مي‌خواندند:
« چوله قزك‌ بارون‌ كو، بارون‌ بي‌پايون‌ كو»
گندما‌ بزير خاكه، از تشنگي‌ هلاكه
گلهاي‌ سرخ لاله، از تشنگي‌ مناله»

در هر خانه‌اي را كه مي‌زدند‌ صاحبخانه‌ بيرون آمده‌ و به آنها خوراكي‌( نخود، كشمش، تخمه، شكلات، نقل،آبنبات ترش ، …) مي‌دهد.‌ بچه‌ها‌ خوراكي‌‌ها را در كيسه‌‌اي ريخته‌ و بعد از اتمام‌ مراسم، بين‌ خودشان‌ تقسيم‌ مي‌كنند. در گذشته‌ در بعضي‌ از روستاها‌ نظير‌ روستاي‌ فدافن ، براي‌ اينكه‌ باران‌ بند‌ بيايد، كله خري‌ را در سيني‌ گذاشته‌ و روپوشي‌ قرمز‌ روي آن مي‌انداختند، آنگاه‌ به سر چاه‌ آبي در‌ بيابان‌ مي‌بردند.‌ شخصي‌ كه مورد‌ قبول مردم‌ بود، دعايي‌ را در دهان‌ همان‌ كلة خر‌ مي‌گذاشت‌ و به تنهايي‌ و دور از چشم‌ ديگران‌ آن را از چاه‌ آويزان مي‌كرد. مردم معتقد بودند‌وقتي‌ كه باران‌ بيايد‌ كله‌ خر‌ شروع به عر‌عر‌ مي‌كند و خدا قهرش‌ مي‌آيد.‌ پس باران‌ بند مي‌آيد.‌ براي باطل‌ كردن‌ آن نيز، كله‌ خر‌ ديگري‌ را مي‌سوزاندند و خاكسترِش‌ را در چاه‌ مي‌ريختند.


1- موقعيت ،حدود و وسعت
»» كاشمر يكي از شهرستان هاي استان پهناور خراسان است كه با مساحت 9/4370كيلومتر مربع در فاصله ي 217كيلومتري جنوب غربي مشهد واقع شده است . شهر كاشمر مركز اين شهرستان وبزرگترين نقطه ي شهري آن در عرض جغرافيايي َ14 ‏
‎ْ35 شما لي و َ28 ْ58 طول شرقي قرار دارد . ارتفاع اين شهر از سطح دريا 1052 متر است.
شهرستان كاشمر ، از شمال به شهرستان هاي نيشابور و سبزوار ،از شرق به تربت حيدريه ،از جنوب به گناباد و ازغرب به بردسكن محدود مي شود .
چنانچه استان را از شمال تا جنوب به دو قسمت تقسيم نماييم ،شهرستان كاشمر در نيمه‌ي شمالي و اگر استان را به سه قسمت شمالي ، مركزي و جنوبي تقسيم كنيم ،شهرستان كاشمر در خراسان مركزي قرار مي گيرد.


2- زمين شنـاسي
»» شهرستان كاشمر از نگاه زمين شناسي ـ ژئومورفولوژي جزيي از حوضه ي آبريز دشت كاشمر محسوب مي شود . اين دشت در شمال حوضه ي كوير نمك واقع شده وبخشي از زون زمين شناسي ايران مركزي است .
به علت چين خوردگي ،بيرون زدگي هايي ازرسوبات دوران هاي مختلف در اين دشت مشاهده مي گرددوكنتاكت اين تشكيلات با مواد آذرين ،حالت دگرگوني ايجاد كرده و دراثر فعاليت هاي كوه زايي گسل هايي دارد كه بزرگترين آن گسل سراسري شمال دشت يعني گسل » درونه « را به وجود آورده است .
قديمي ترين » سازند« شناخته شده در منطقه ،مربوط به دوره ي پركامبرين مي باشد كه در ارتفاعات شمالي ،به ويژه در امتداد گسل» تكنار« رخ نمون دارد . سازندهاي
اين دوران عمدتا سنگ هاي » دگرگون شده « ، »شيست « و» ريوليت « مي باشند .
»» پركامبرين ـ اينفراكامبرين :
رخ ساره هاي قديمي منطقه شامل شيست هاي دگرگون شده ي سبز رنگ ،همراه با تداخل هاي متاريوليت است كه در حاشيه شمالي دشت و در ارتفاعات جنوب غربي آن گسترش دارد آهك » دولوميت سلطانيه«و »گرانيت دوران « از جمله سنگ هاي متعلق به اين دوره است كه در كوه هاي شمالي گسترش دارد.

»»
دوران اول : كامبرين
1- رخ ساره ي اردويسين : از قديمي ترين تشكيلات موجود در منطقه است كه وسعتي ناچيز دارد و شامل آهك هاي» روشن نود «و »لار« حاوي »تريلوبيت« است . ضخامت
اين تشكيلات حدود 500 متر است كه به علت تحمل فشارهاي تكتونيكي داراي درز وشكاف فراوان است و در شمال و شمال شرق كاشمر ديده مي شود .
2-رخ ساره دونين: اين رخ ساره در جنوب منطقه در كوه هاي »بوغو «، »فغان «
و »دلكن « بيرون زدگي دارد كه شامل آهك هاي تيره رنگ و نازك لايه بوده و داراي شكستگي هاي فراواني است . ضخامت اين آهك ها حدود 140 متر است .
3-رخ ساره پرمين : شامل آهك هاي »توده اي «و »دولوميت «به نام »سازند جمال« است
كه در كوه آهو بم در شمال دشت رخ نمون دارد .اين سازند در اثر تحمل وضعيت تكتونيكي شديد ،داراي شكستگي هاي فراوان است .ضخامت آن حدود 300 متر و داراي گسله
و درز وشكاف مي باشد .

»» دوران دوم: مزوزوييك
كرتاسه : به علت تكتونيك شديد منطقه ،آهك هاي اين دوره داراي درز و شكاف فراوان بوده و آثار انحلال در آن ها مشاهده مي گردد .

»» دوران سوم : سنوزوييك
1- ائوسن : بخش گسترده اي از ارتفاعات شمالي وقسمت ناچيزي از ارتفاعات جنوبي
را شامل مي شود . ويژگي آن تشكيلات سري سبز »ائوسن « شامل توف هاي سبز رنگ است. ضخامت آن حدود 180 تا 250 متر مي باشد
2- نئوژن : بخش بزرگي از حاشيه ارتفاعات جنوبي دشت كاشمر را تشكيلات رسوبي »نئوژن « مي پوشاند .اين سازند شامل : »مارن «،»ژيپس « و »كنگلومرا« است كه به صورت تپه ماهور هاي كم ارتفاع وييوسته از جنوب كاشمر تا جنوب بردسكن امتداد دارد .

»» دوران چهارم: كواترنري
رسوبات دوران چهارم كه كه نواحي پست و جلگه اي حوضه را مي پو شا ند شامل
تراس هاي آبرفتي قديمي ، تراس هاي جديد ،مخروط افكنه ها و واريزه ها ،آبرفت هاي جوان و شن هاي روان است .


3- ژئومورفولوژي
به طور كلي شهرستان كاشمر به لحاظ پستي وبلندي به سه منطقه قا بل تقسيم است .
»» 1- منطقه ي كوهستاني شمال كاشمر يا ارتفا عات كوه سرخ : اين كوه ها از غرب درونه شروع و دشت كاشمر را از دشت سبزوار و نيشابور جدا مي سازند .ادامه اين ارتفاعات از شمال تربت حيدريه مي گذرد. در داخل منطقه كوهستاني فوق دشت ريوش قرار دارد اين دشت مرتفع بوده و متوسط ارتفاع آن از سطح دريا 1700 متر است .دشت ريوش در شمال دشت كاشمر واقع شده واز آن جدا مي با شد .
»» 2- دشت كاشمر كه مهم ترين واحد ژئومورفولوژيكي اين شهرستان است دشت كاشمر
ـ بردسكن مي باشد اين دشت از سمت شرق با عارضه ي خا صي محدود نمي گردد و به دشت تربت حيدريه متصل مي گردد از سمت جنوب به كوه هاي فغان واز سمت غرب به منطقه كويري محدود مي‌گردد . حوضچه ي دشت كاشمر را به طور دقيق تر مي توان از شمال به ارتفاعات
كوه سياه ، كوه سرخ وكوه سفيد از شرق به بلندي هاي سر سفيد دال ودشت ازغند واز جنوب به كوه هاي فغان ، بوغو واز غرب به كوير درونه محدود كرد
»»3- منطقه ي كو هستاني جنوب شهرستان كه شامل كوه ها ي فغان ، بوغو، دلكن است.
از نظر وسعت و ارتفاع در مقايسه با منطقه كوهستا ني شمال شهرستان اهميت چنداني ندارد. بلندترين ارتفاع منطقه در كوه فغان حدود 1702 متر است از ويژگيهاي خاص كوه هاي جنوب شهرستان كه در مجاورت دشت كوير قرار دارد مي توان به فسيل ها ي فراوان ومتنوع آن
اشاره كرد.
به طور كلي از لحاظ توپو گرافي ،شهرستان كاشمر داراي ناهمواري متفاوتي است. بلندترين قله در كوه سرخ «باغ دشت» به ارتفاع 2484متر است كه دامنه هاي جنوبي آن در 6 كيلو متري شمال كاشمر قرار دارد. منحني ميزان 1000 متر جنوب منطقه را مي پوشا ند و به طرف شمال شرقي منحني ميزان 2500متر مشخص مي شود. شيب شهرستان بيشتر بين 3-1 درصد مي باشد كه در قسمت هايي از بخش با لا ولايت و قسمتي از بخش شش‌تراز مشاهده مي‌شود. كم ترين شيب (1-0درصد ) در بخش هاي جنو بي شهرستان مشاهده مي‌گردد كه مناطق بسيار هموار و مناسبي را براي كشاورزي فراهم آورده است. در بخش هاي جنوب غربي در مجاورت كوير بيش ترين شيب بين 3تا 15 درصد است و در اطراف جاده كا شمر –بردسكن ودر مركز بخش بالا ولايت نيز اين شيب مشاهده مي گردد.


4- آب و هواي شهرستان كاشمر
به طور كلي اقليم حاكم بريك منطقه با سنجش عناصر آب و هوايي آن منطقه تعيين مي شود و سنجش آب و هوا ، احتياج به جمع آ وري دانسته هاي آب وهوايي در مدت زمان طولاني و پردازش و جمع بندي آن ها دارد . به‌ هرحا ل »اقليم شناسي« با استفاده از نتايج اين ارقام و داده ها ،شرايط جغرافياييو زيست محيطي را مورد مطالعه قرار مي دهد. شرايط اقليمي يك منطقه بر ساير پارامتر ها ي طبيعي اثر گذاشته و به عنوان يك عامل اصلي و مؤثر ،در تكوين و تكامل ساير عناصر طبيعي نظير آب و خاك و پوشش گياهي به شمار مي رود و بين عوامل طبيعي نقش بارزي در زندگي انسان ايفا مي كند .
آب و هواي شهرستان كاشمر به مناسبت مجاورت با ارتفاعات و كوير بسيار متغير است . وجود كوهستان هاي مرتفع در شمال اين شهرستان باعث شده تا مناطق شمالي داراي آب و هواي نسبتا سرد باشد ولي مناطق جنوبي شهرستان بدليل مجاورت با كوير دارايآب و هواي گرم و خشك مي باشد .

»» 1-4 توده هاي هوا
در مجموع اقليم شهرستان كاشمر را مي توان تحت تاثير چند سيستم هوايي دانست كه
عبارتند از :
الف- توده هواي حاره اي بري : به علت استقرار پرفشار جنب حاره روي آسمان ايران ،هوا داراي شرايط گرم وخشك و با ثبات مي‌شود و خشكي فيزيكي در فصل تابستان در سطح زمين ايجاد مي گردد ، در نتيجه ما نع ورود هواي مرطوب به مناطق مختلف ايران مي شود . اين توده هواشهرستان كاشمر را دربيشتر روزهاي فصل بهار وتابستان تحت تاثيرخودقرارمي دهد .
ب- توده هواي قطبي بري : اين توده هوا روي خشكي وسيع سيبري ايجاد شده و با تشكيل فرابار سيبري از طريق گذر گاه هاي شمال ،وارد ايران شده و هواي سرد و خشك
و پايدار را به وجود مي آورد . هواي شهرستان كاشمر در بيشتر روزها ي سرد سال تحت تاثير اين توده هوا قرار مي گيرد .
ج-توده هواي قطبي بحري : در جريان ورود توده هواي » قطبي بري «به درياي مديترانه اين توده هوا به » قطبي بحري «تبديل مي شود و از غرب وارد كشور شده تا شرق امتداد
مي يابد و شرايط ناپايدار و بارش را براي منطقه فراهم مي كند.
د- جريان هاي مديترانه اي : مناطق شمالي و قسمتي از شمال شرق خراسان ،چند ماه ازسال را تحت تاثير اين توده هوا قرار مي گيرد . اين توده هوا در اطراف درياي مديترانه
و درياي سياه شكل مي گيرد و به دليل جذب رطوبت از اين دو منبع در بارش شهر كاشمر
و اطراف آن نقش عمده اي ايفا مي كند .
متغيرهاي اقليمي در جدول زير انعكاس يافته است .

ماهها

حدكثر بارندگي 24ساعته

بارندگي ماهانه

تعداد روزهاي يخبندان

تبخير

درجه حرارت

متوسط درجه حرارت

رطوبت نسبي(%)

ساعت آفتابي

حداكثر مطلق

حداقل مطلق

روزانه

حداقل

حداكثر

متوسط

حداقل

حداكثر

دي

1/34

5/29

5/15

-

4/18

6/9-

4/4

2/0

8/8

59

38

83

2/177

بهمن

8/41

6/45

1/10

-

4/19

8/9-

3/6

7/1

8/10

55

36

81

1/170

اسفند

34

6/52

6/2

-

25

8/4-

7/10

9/5

6/15

51

30

78

4/194

فروردين

47

1/29

-

3/228

6/32

6/0

8/17

1/12

5/23

41

26

66

7/231

ارديبهشت

4/27

1/13

-

8/331

8/35

2/2

9/22

6/16

1/29

31

21

53

6/300

خرداد

5

8/1

-

6/430

6/40

12

2/28

5/21

8/34

24

17

37

1/320

تير

9/6

6/0

-

4/477

5/42

2/16

8/29

1/23

6/36

22

16

34

9/358

مرداد

3/1

2/0

-

4/410

5/41

4/8

2/28

9/20

4/35

22

16

33

357

شهريور

11

9/0

-

3/309

4/38

5/6

3/24

1/17

5/31

24

16

36

8/309

مهر

20

3/5

-

2/206

6/33

8/0-

1/18

7/11

5/24

33

22

53

4/281

آبان

17

5/9

6/1

4/115

26

2/3-

5/12

7

5/18

40

25

62

3/226

آذر

83

2/30

1/8

-

4/24

5/9-

7

4/2

6/11

55

36

79

3/179

15سال

47

4/218

9/37

5/2509

5/42

8/9-

5/17

7/11

3/23

38

25

58

8/3106


»» 2-4 - درجه حرارت
دما يكي از عوامل اقليمي است كه به دليل تأثير مستقيم بر فرآيندهاي حياتي به عنوان يكي از متغيرهاي اصلي زيست محيطي مورد بررسي قرار مي گيرد ودر برنامه ريزي هاي اقتصادي ، اجتماعي ،كشاورزي وصنعتي از اهميت خاصي برخوردار است.
متوسط درجه حرارت سالانه ي ايستگاه سينوپتيك شهر كاشمر در طي يك دوره 15ساله ،5/17 درجه سانتي گراد بوده است.حداكثر مطلق درجه حرارت سالانه ،حدود 5/42 درجه سانتي گراد درتيرماه وحداقل مطلق درجه حرارت8/9ـ دربهمن ماه گزارش شده است.
(نمودارشماره ــ1)بر اين اساس دامنه ي تغييرات وتفاوت بين بيشترين وكمترين دماي رخ داده در اين شهر3/52 درجه ي سانتي گراد بوده است كه حاكي از تفاوت نسبتاً زياد درجه حرارت در دو دوره گرم وسرد سال مي باشد.

»» متوسط درجه حرارت ماهانه :
بر اساس آمار ايستگاه مزبور گرمترين ماه سال در منطقه تير ماه است كه متوسط درجه حرارت 15 ساله آن 8/29درجه گزارش شده است وسرد ترين ماه سال دي ماه با متوسط 4/4 درجه سانتي گراد مي باشد .

»» 3-4 دوره يا روز هاي يخبندان
بر اساس داده هاي جدول (شماره 1)دوره يخبندان منطقه مورد مطالعه از آبان ماه شروع
و تا اواخر اسفند ادامه مي يابد .حداقل دما در بهمن ماه بوده اما بيشترين روزهاي يخبندان
كه برابر 5/15روز است در دي ماه اتفاق مي افتدمتوسط روز هاي يخبندان در طول سال 38روز است هم چنين يخ بنديهاي زود هنگام در بر خي سال ها بيشترين خسارت را به مزارع وباغ ها وارد مي كند زيرا موجب سرمازدگي جوانه هاي درختان در اوايل بهارو يخ زدن گلهاي زعفران در پاييز مي شود .

»» 4-4 رطوبت نسبي
با توجه به جدول( شماره 1) متوسط رطوبت نسبي در منطقه 38درصد مي باشد
وحداكثر اين مقدار در دي ماه 59 درصد است .با گرم شدن هوا و كا هش بارش در منطقه ، دوره گرم سال آغاز شده ودر تير ومرداد ،متوسط رطوبت نسبي به 22درصد كاهش مي‌يابد .
روز هايي كه رطوبت نسبي به كمتر از 30 درصد ميرسد در كشاورزي حائز اهميت است .
در شهرستان كاشمر ،چنين وضعيتي تقريبادر8ماه از سال به وقوع مي پيوندد. (نمودار شماره 2)

- متوسط حداكثر و حداقل رطوبت نسبي
طبق داده هاي جدول( شماره 1)حداكثر رطوبت نسبي در دي ماه 83 درصد وحداقل آن در ماه هاي تير ، مرداد و شهريور 16درصد است درصد رطوبت نسبي با درجه حرارت نسبت معكوس دارد ودر فصل سرد سال به علت پايين بودن درجه حرارت وافزايش بارش هاي جوي ، درصد رطوبت مقدار بيشتري را نشان مي دهد

»» 5-4 ميزان بارش
يكي از ويژگي هاي مشخص مناطق خشك ونيمه خشك نوسان شديد مقدار بارندگي
در سال هاي مختلف است به طوري كه بارندگي در يك سال ممكن است برابر نزولات جوي
يك ماه در سالي ديگر باشد .طبق آمار موجود بيشترين ريزش هاي جوي در منطقه داراي رژيم زمستانه است و اكثر بارش ها جبهه اي است زيرا در اين فصل منطقه تحت پوشش يا نفوذ توده هواي سرد وخشك قطبي ، بارش را به ارمغان مي آورد اما در فصل تا بستان كه جريان باد هاي غربي ضعيف شده و به عرض هاي بالاي جغرافيايي كشيده مي شود .خشكي هوا رخ مي دهد متوسط بارش طي دوره 15 ساله 4/218 ميلي متر گزارش شده است. حد اكثر ميانگين ماهانه آن در بهمن ماه ،6/45 ميليمتر بوده و حداقل ميانگين ماهانه در مرداد ماه ،2/0 ميلي متر است .



جدول شماره 2- متوسط ميزان بارش در ايستگاه سينوپتيك كاشمر در طي دوره 15 ساله

ماه

پارامتر اقليمي

دي

بهمن

اسفند

فروردين

ارديبهشت

خرداد

تير

مرداد

شهريور

مهر

آبان

آذر

كل سال

بارش

6/29

6/45

6/52

29

13

8/1

6/0

2/0

9/0

3/5

5/9

2/30

4/218



»» توزيع بارش فصلي
بيشترين مقدار بارش در فصل زمستان 7/127ميلي متر ودر بهار 44 ميليمتر، درتابستان 7/1ميلي متر و در پاييز45 ميلي متر است و به اين ترتيب بيشترين در صد بارش يعني 47/58
در صد از كل آن در فصل زمستان ،7/20درصد در پاييز ، 15/20 در صد در بهار و تنها 78/0
در صد در تابستان رخ ميدهد لازم به ذكر است كه حداكثر بارش در يك شبانه روز به ميزان 4/47 ميليمتر در فروردين ماه بوده است .
فصل بهار تابستان پائيز زمستان
ميزان بارش
mm 44 1.7 45 127.7
درصد بارش 20.15 78/0 7/20 58.47

»» 6-4- تبخير وتعرق پتانسيل
به علت شرايط اقليمي وطبيعي منطقه از قبيل كمبود رطوبت جوي واز طرف ديگر بالا بودن درجه حرارت و روزهاي آفتابي وغيره تبخير در سطح شهرستان نسبتا‏ٌ بالا است.
متوسط تبخير در دوره ي آماري بالا 5/2509 ميليمتر در سال گزارش شده است.
گفتني است كه ميزان تبخير در ايستگاه هوا شناسي كاشمر ، به وسيله ي تشتك تبخير كلاس
A،اندازه گيري شده است و چون ضريب كاهش تبخير براي مناطق خشك حدود 6/0تا7/0در نظر گرفته شده است ،چنانچه اين متوسط ضريب
را در ميزان تبخير منظور كنيم .
مقدار تبخير پتانسيل به ميزان زير خواهد بود:
35/1338 = 65/0 × 5/2509
EPOT=
با مقايسه ميزان بارش و تبخير وتعرق مي توان مازاد يا كمبود رطوبت در منطقه را تعيين نمود.
چون در ماه هاي آذر ،دي،بهمن،اسفند ميزان بارش بيش از تبخير است ،مازاد آب وجود دارد اما در ساير ماههاي سال به واسطه ي افزايش دما تبخير افزايش يافته و خشكي هوا رخ مي دهد.

»» 7-4 طبقه بندي اقليم منطقه
عمده فرمول هايي كه جهت طبقه بندي اقليمي ارايه شده اند بر اساس رابطه
بين بارش و درجه حرارت استوارند و بيانگر عرضه وتقاضاي آب در منطقه مي باشد ،هم از اين روي رسم نموداري كه پارامترهاي فوق را داشته باشد در ارزيابي هواي خشك و مرطوب كمك زيادي مي كند.



5-خاك هـا
خاك يك پديده ي طبيعي است كه عمدتاٌ در هر جاودر هر نوع شرايط آب وهوايي مي تواند وجود داشته باشد.و يكي از عوامل كليدي در پيدايش حيات و تمدن بشري است به همين دليل بررسي دقيق اين پديده ي طبيعي كه در زندگي هر موجود زنده نقشي بسيار مهم را ايفا مي كند، از نگاه علم جغرافيا نيز لازم و ضروري است. دشت نسبتاٌ هموار كاشمر كه در حد فاصل ارتفاعات شمالي وجنوبي آن قرار گر فته است عمدتاٌ از خاك هاي آبرفتي قديمي پوشيده شده است و آبرفتهاي جديد عصر حاضر نيز روي آن را فرا گرفته است .
شهر كاشمر و تعداد زيادي روستاهاي بزرگ وكوچك روي اين دشت قرار گرفته و خاك حاصل خيز اين منطقه زمينه مناسبي را براي زراعت و باغداري فراهم كرده است.
به طور كلي از نظر وضعيت طبيعي ،قابليت اراضي و نوع خاك شهرستان كاشمربه ، 12 واحد ارضي تقسيم بندي مي شود .
» واحد ارضي 2-1 : اين واحد ارضي شامل كوهاي نسبتاٌ مر تفع،تامرتفع كه شيب بيش
از 50درصد و ارتفاع 1100تا 2800متر دارد .
خاك اين منطقه خيلي كم عمق وسنگ ريزه دارو غير يك نواخت است ودر بعضي قسمتهاي دامنه ،خاك نيمه عميق سنگ ريزه دار نيز مشاهده مي شود .
» واحد ارضي 2-2 : اين واحد ارضي شامل تپه هاي كم ارتفاع تا مرتفع و قلل مدور است .شيب اين واحد بين20تا50درصد وارتفاع آن بين 300تا1800 متر از سطح دريا است اين واحد داراي خاك كم عمق تا نسبتاٌ عميق است و پوشش گياهي مرتعي تا استپي دارد.
» واحد ارضي1-2 : اين واحد شامل تپه هاي مرتفع با قلل تيز ودره هاي متعدد
با شيب20تا60 درصد است، خاك اين منطقه بسياركم عمق ميباشد،
» واحد ارضي2-3 : مساحت در بر گرفته ي اين واحد را فلا تها و تراسهاي فوقاني باپستي وبلندي وفرسايش آبي كم تا متوسط مي‌پوشاند.خاك اين واحد ارضي نسبتا عميق تا عميق ميباشد.
» واحدارضي
C-1 : اين واحد ارضي شامل تپه هاي مارني رسي وگچي نمكي است كه ويژگيهاي خاك آنرا تشكيل ميدهد،
» واحد ارضي 1-3 : فلاتها وتراسهاي فوقاني با پستي وبلندي زياد وفرسايش آبي متوسط
تا زيادسطح اين واحد را پوشانده است. خاك اين منطقه كم عمق وسنگريزه دار ميباشد.
داراي پوشش گياهي استپي بوده واغلب به صورت ديم از آن استفاده مي‌شود.
» واحدارضي1-5 : دشت آب رفتي نسبتا مسطح كه متشكل از رسوبات رودخانه‌اي
فعال است درسطح اين واحد گسترش يافته است ودشت ريوش را تشكيل داده است. خاك عميق با بافت متوسط تا سنگين از ويژگي آن است.شيب آن كم وحدود 5/0 تا 1 درصد مي‌باشد.
» واحد ارضي2-8 : اين واحد شامل واريزه هاي بادبزني شكل باپستي و بلندي كم مي‌باشد كه فرسايش آبي آنرا تحت تاثير قرارداده است.شيب منطقه بين 2تا4 درصد است.خاك اين واحد كم عمق تا نسبتا عميق بابافت متوسط است.
» واحد اراضي2-4 : اين منطقه راسطح نسبتا پستي تشكيل داده كه بدون پستي و بلندي وفرسايش آبي است وشيب آن حدود5/0 تا 2 درصد ميباشد. خاك عميق و تكامل يافته
سطح آنرا پوشانيده است وشهر كاشمر واغلب روستاهاي دشتي آن روي اين واحد ارضي استقرار يافته اند.
» واحد ارضي 4-3 : اين واحد ارضي شامل فلا تها وواريزه هاي باد بزني شكل قديمي با پستي وبلندي وبريدگيهاي نسبتا زياد وفرسايش آبي متوسط تا زياد است كه در بعضي قسمتهاي آن فرسايش خندقي وبادي ديده ميشود.سطح آنها را مارنهاي گچي وماسه سنگ پوشانده است.خاك آن كم عمق تا نسبتا عميق بوده است وگياهان نمك دوست و استپي پوشش گياهي
آنرا تشكيل مي دهد.
» واحد ارضي 3ـ4 : اين واحد ارضي شامل دشت هاي دامنه‌اي با شيب ملايم و فرسايش آبي كم تر از يك است كه براي زراعت آبي و باغي مساعد مي باشد.
» واحد ارضي4-2 : تپه هاي كم ارتفاع تا مرتفع با قلل مدور و گنبدي شكل متشكل از
مارن هاي آهكي ،رسي ،گچي و نمكي سطح اين واحد ارضي را پوشانده است . اين واحد ارضي در جنوب شهرستان كاشمر قرار دارد .



6 ـ بررسي وضعيت منابع آب
به طور كلي منبع تأمين كننده ي آب هاي منطقه بارندگي است و مقداري از آبها نيز از طريق ذوب برف دامنه هاي جنوبي ارتفاعات كوه سرخ (شمال كاشمر) تأمين مي گردد .
شبكه هاي هيدروگرافي منطقه از رودخانه هايي تشكيل يافته كه اكثراً از دامنه هاي جنوبي كوه سرخ سرازيرشده و پس از عبور از دشت سرانجام به كوير نمك مي‌ريزند . بنابراين سيستم هيدروگرافي درون ريز ميباشد . برا ساس نتايج بررسي هاي به عمل آمده ميزان ريزش هاي جوي شهرستان كاشمر 769 ميليون متر مكعب درسال برآوردمي شود كه حدود546 ميليون
متر مكعب به صورت مستقيم تبخيرشده و 177 ميليون متر مكعب آن رواناب سطحي و46 ميليون متر مكعب ديگر به سفره هاي آب زيرزميني نفوذ مي‌كند.
» » 1-6 آبهاي سطحي
دشت كاشمر يك رودخانه ي دائمي به نام شش تراز دارد، بقيه رودها و مسيل ها فصلي بوده و در فصل گرما خشك مي شوند از آن جمله اند: حصاريه ،كال بركال ،كال رودجرف ،
كال سرخ دره ، كال علي آباد ،كال دره گرگ، كال جاده كوه سرخ(سيد مرتضي) كال
خليل آباد،كال قوچ پلنگ .اين مسيل‌هاتماماً از ارتفاعات شمال و شمال شرق شهرستان سرچشمه مي گيرند،هر چند از آب آنها كمتر براي كشاورزي استفاده مي‌شودولي به علت نفوذ قسمتي
از آب اين سيلاب هادر زمين نقش مهمي در تغذيه ي سفره ي آب زيرزميني دارند.ميزان آب سفره هاي زير زميني با ميزان آبهاي سطحي ارتباط مستقيمي دارد،به گونه اي كه بخش اعظم آبهاي زيرزميني دشت كاشمر ازمحل بارشهاي جوي و مقدار كمي از آن از طريق رود خانه ي شش تراز و ديگر رودخانه هاي فصلي تشكيل مي‌گردد.به همين دليل رودخانه هاي فصلي به گاه جريان عاملي مؤثر و مفيد در تأمين آب هاي زيرزميني به شمار مي روند.
» رودخانه شش تراز :
اين رودخانه باحوضه ي آبريزي برابر 810 كيلومتر مربع از به هم پيوستن چندين رودخانه ي كوچك بوجود آمده كه مهم ترين آنها عبارتنداز:
» 1-كال ريوش: مهم ترين شاخه ي شش تراز است كه از تپه ماهور هاي مرتفع دشت كوه سرخ و دامنه هاي شمالي رشته كوه شمالي كاشمر سرچشمه گرفته و در مسيرهايي از شرق به غرب پس از عبور از مركز بخش ريوش در محل روستاي كريز با شعبات ديگربه هم پيوسته و رودخانه شش تراز را تشكيل مي دهند .
» 2ـ كال غوزستان : يكي از شعبات مهم شش تراز مي‌با شد كه مسيري از شرق به غرب دارد سرچشمه هاي اصلي آن مركز ارتفاعات شمالي شهر خليل آباداست . اين شاخه آخرين شاخه ي مهم است كه به شعبه ي اصلي مي ريزد و پس از طي چند كيلومتر آب شش تراز وارد دشت كاشمر ميگردد در حقيقت نام «شش تراز» پس از پيوستن اين شاخه به شعبه اصلي است كه به آن اطلاق مي گردد .
» 3ـ كال بند قراء (آب گرمك) : اين شعبه در مسيري از شمال غرب به جنوب شرق جريان داشته و به دليل داشتن چشمه در هيچ كدام از فصول سال خشك نمي شود . اين شعبه در روستاي كريز به شعبه اصلي ميريزد .
» 4 ـ كال خوشاب : مسير حركت اين شاخه از شمال غرب به جنوب شرق بوده و دقيقاً در فرا دست سد شاهي به شعبه اصلي وصل مي‌گردد .
» 5 ـ كال در بناي : اين شعبه مسيري در جهت شرق به غرب داشته و در جنوب روستاي كريز و فرادست سد شاهي به شعبه مركزي مي‌پيوندد .
» 6 ـ كال تجرود : يكي ديگر از شعبات فرعي ا ست كه مسيري از شمال به جنوب دارد و در روستاي كريز به شعبه ي اصلي مي پيوندد.
رود خانه شش تراز پس از مشروب كردن دشت ريوش در محل ايرج آباد به دشت كاشمر مي ريزد . محدوده دشت ريوش كه سرچشمه ي شاخه هاي اصلي شش تراز است عمدتاً از سنگ هاي آتشفشاني نظير آندريت ،كنگلومرا، و هم چنين سنگهاي رسوبي ورسوبي –آتشفشاني تشكيل شده است،هرچند آهك هاي اردويسين تاكرتاسه و نيز آميزه ي رنگين به خصوص در بخش غربي حوضه مشاهده مي شود،اما بخش نسبتاَ قابل توجهي از حوضه‌ي مزبور را نيز آبرفتهاي دوران چهارم دشت ريوش تشكيل مي دهد ، از آنجا كه اين رودخانه تنها و مهمترين رودخانه اي است كه در دشت كاشمراز دير باز مورد توجه قرار داشته آمار نسبتاً مفصلي از اين رودخانه در محل ايستگاه ايرج آباد جمع آوري گرديده است .
1ـ وسعت حوضه 110كيلومتر مربع
2ـ متوسط آبدهي 1200 ليتر درثانيه
3ـ متوسط آب بهاره 3000 ليتر در ثانيه
4ـ حداكثر حجم آب سالانه74 ميليون متر مكعب
5ـ حداقل حجم آب سالانه 8 ميليون متر مكعب
6 ـ متوسط رواناب سالانه 33 ميليون متر مكعب
طول رودخانه ي شش تراز حدود 75 كيلومتر است كه پس از مشروب كردن اراضي گاهي در فصول پر آبي وارد سد شهيد مدرس شده كه قسمتي از آن نيز وارد كوير مي گردد . منشاء مهم تغذيه كننده ي آب رود خانه ريزش هاي جوي شامل برف و باران و هم چنين چشمه هاي موجود در مسير رود خانه مي باشد دبي اين رود خانه در زمستان و اوايل بهار به حداكثر ميرسد و در تابستان به عللي چون عدم بارندگي و تبخير زياد ، از مقدار آب رود خانه به طور قابل ملاحظه اي كاسته مي شود
» » 2-6 منابع آبهاي زير زميني
منابع آب زير زميني در دشت كاشمر ، شامل آبهاي نهفته در رسوبات آبرفتي است كه آب هاي اصلي دشت را تشكيل مي دهد و عمدتا توسط رود خانه ها ،مسيل ها و مخرو طه افكنه‌هاي دامنه ي كوه سرخ تغذيه مي شود. عمق بر خورد به آب زير زميني در نقاط مختلف دشت متفاوت بوده و از 9تا 139 متر متغير است. عميق ترين عمق سطح آب زير زميني در اراضي سيد مر تضي 139 متر و كم ترين آن در روستاي كاهه 9متر ميبا شدبه اين ترتيب عمق بر خورد به آب زير زميني با توجه به توپو گرافي دشت از شمال وشمال شرق به طرف جنوب و جنوب غرب كاهش مي يابد
متوسط شيب آب زير زميني بين 3تا5 در هزار است . از نظر كيفيت شيميايي آب در اطراف
كاشمر و در حاشيه ارتفاعات كوه سرخ و مخروطه افكنه ، كيفيت آب مطلوب بوده و به طرف جنوب و جنوب غربي كيفيت آن كاهش مي يابد . حداقل املاح محلول معادل 173 ميلي گرم و حد اكثر آن به 7204 ميلي گرم در ليتر ميرسد هدايت الكتريكي در شرق وشمال آب خان دشت از 284 تا11000 ميكرومهوس بر سانتي متر متفاوت بوده است . بهره بر داري از آب خان دشت كا شمر از طريق چاه‌هاي عميق و نيمه عميق ،قنوات و چشمه سار ها به ميزان 377 ميليون متر مكعب در سال 1374 بوده است .

» » چاه‌ها
اولين آمار برداري درسال 1347 در قالب مطالعات شناسايي منطقه صورت گرفته است . تعداد چاه ها در شهرستان كاشمر از سال 1347 به تدريج افزايش يافته ، به طوري كه سالانه 22 حلقه چاه در دشت حفاري شده است . در نتيجه تعدادي از قنات ها ي منطقه بر اثر پايين افتادن سطح آب هاي زير زميني و كاهش بارش هاي جوي خشك گرديده‌اند . حد اكثر دبي چاه ها 61 ليتر در ثانيه گزارش شده است . متوسط دبي چاه ها5/ 27 ليتر در ثانيه است كه با توجه به افت شديد آب خان به ميزان 02/1 متر در هر سال ،مشاهده ميشود كه هنوز هم چاه ها از دبي قابل توجهي بهره مند هستند . گفتني است ،به دليل افت شديد سطح آب زير زميني در دشت كاشمر ،استخراج آب كشاورزي از طرف وزارت نيرو –امور آب ممنوع شد و حفر چاه تنها به جاي قنات خشك شده امكان پذ ير است

» » قنوات
تا قبل از رايج شدن چاه هاي عميق و نيمه عميق بخش عمده اي از آب مورد نياز شهرستان كاشمر توسط قنوات تامين مي شد ولي با متداول شدن حفر چاه آب دهي قنوات داخل دشت
به علت افت سطح آب زيرزميني كاهش يافت و تعداد زيادي از آنها خشك و بي آب شدند. با اين حال قنوات پر آب و مهمي در منطقه وجود دارد كه حيات روستاها به آنها وابسته است. پرآب ترين قنات شهرستان قنات رزق آباد مي‌باشد كه بيش از 90 ليتر در ثانيه آب دهي دارد . طويل ترين قنات مربوط به روستاي فروتقه است كه بيش از 30 كيلومتر طول دارد . در مجموع قنوات داير شهرستان حدود 4/13 درصد از آب هاي زير زميني را استحصال مي كنند.

» » چشمه
به علت كم بود سازندهاي نفوذ پذير در سطح شهرستان كاشمر و منقطع بودن لايه ها ، چشمه هاي پرآبي در آن ظاهر شده است. از 33 دهانه چشمه كه تماماً در ارتفاعات شمالي شهرستان قرار دارند سالانه دو ميليون متر مكعب از آب خان برداشت مي شود و كيفيت آب چشمه ها براي آشاميدن و كشاورزي مناسب و مطلوب است.
جدول شماره 4 منابع آبهاي زيرزميني ( تعداد و تخليه منابع آبهاي زيرزميني دشت كاشمر) تخليه به ميليون متر مكعب

» » منابع آب

منابع آب

سال

چاه ها

قنات

چشمه

مجموع تخليه سالانه

تعداد

تخليه

تعداد

تخليه

تعداد

تخليه

1347

175

122

136

67

-

-

219

1353

247

137

148

101

9

2

240

1361

515

297

109

99

9

2

398

1368

632

322

144

44

33

2

368

1374

705

325

161

50

33

2

6/377

1378

705

312

161

49

39

5

366



7- پوشش گيـاهي
به دليل تنوع اقليمي و تفاوت در نوع خاك ، وضعيت پوشش گياهي در سطح شهرستان كاشمر يكنواخت نيست به طوري كه در نواحي غرب و جنوب شهرستان پوشش گياهي از تراكم كمتري برخوردار است. حال آنكه قسمتهاي شرق و شمال شرق و نواحي كوهستاني شمال
از تراكم بيشتري برخوردار است.
گياهان نواحي كوهستاني بيشتر شامل درختان بنه ، بادام كوهي و بوته هاي « گون »، «درمنه » و ديگر گياهان كوهي است. افزون بر اين گياهان دارويي از جمله زيره كوهي ، آويشن ، بومادران ، بابونه ، مريم گلي ، كلپوره ، نعناع و… فراوان مشاهده مي گردد. بيشتر دره هاي نواحي كوهستاني را درختان ميوه نظير زردآلو ، هلو ، گردو ، انگور و… و نيز درختان جنگلي نظير چنار ، سپيدار، بيد ، تمشك ، زرشك و … پوشانده است.
در حال حاضر در طرح تحقيقاتي كه توسط گروه كشاورزي جهاد دانشگاهي شهرستان به مرحله اجرا در آمده است ، مي توان 30 گونه از گياهان دارويي را در شرايط آب و هوايي شهرستان كاشمر كشت نمود كه برخي از آنها عبارتند از : زنجبيل شامي ، رازيانه ، مريم گلي رسمي، مريم گلي آبي ، گل گندم ، شاه دانه ، گچ دوست ، روناس ، مارچوبه ، گشنيز ، سلمه ، بارهنگ ، گل گاوزبان ، سياه دانه و…
از نظر پراكندگي جغرافيايي مي توان در سطح شهرستان به دليل شرايط اقليمي متفاوت سه گونه مرتع با پوشش گياهي متفاوت تشخيص داد. به طوري كه مراتع كوهستاني شمال شهرستان به دليل برخورداري از ريزشهاي جوي نسبتاً مناسب داراي تنوع رستنيها بوده و بيشتر گياهان خانواده گرامينه ها و گياهان علفي پايا و غيرپايا و درختاني از قبيل بنه، زرشك، بادام كوهي ، و گونه هاي ديگر از گياهان نظير: كنگر ، ريواس وحشي، زيره سياه ، يونجه هاي چند ساله و… به چشم مي خورد در صورتي كه در نواحي دشت و دامنه ها با توجه به ميزان بارندگي سالانه كه حدود 175 ميلي متر مي باشد، گونه هاي گياهي نسبت به مراتع كوهستاني ضعيف تر بودهو گياهاني از قبيل درمنه دشتي، خارشتري، تلخه ، اسپندو … رشد ونمو مي كنند و سرانجام در نواحي جنوبي شهرستان گياهان مراتع كويري با شرايط خاص خود از جمله ريشه هاي بلند
و برگهاي كوچك و خار دار وجود دارند .



8- زندگي جانوري : (حيات وحش)
به دليل تنوع آب و هوا و پوشش گياهي شهرستان كاشمر زندگي جانوري و حيات وحش نيز متنوع بوده كه به طور خلاصه به دو نوع از زندگي جانوري منطقه اشاره مي گردد.

» » الف – زندگي جانوري منطقه شمال شهرستان
با توجه به محصور بودن اين منطقه به وسيله كوههاي شمال شهرستان ، گونه هاي جانوري از قبيل پلنگ، گرگ، روباه ، بزوحشي ، قوچ و ميش كوهي و پرندگاني چون كبك،تيهو، انواع كركس ، عقاب و … در آن زيست مي كنند. به جهت اهميت منطقه اداره محيط زيست شهرستان مساحتي حدود 47 هزار هكتار از اراضي منطقه را تحت عنوان منطقه شكار ممنوع سيد مرتضي در اختيار گرفته ، به طوري كه احياي محيط طبيعي و گونه هاي جانوري و گياهي
آن تحت مراقبت قرار گرفته است.

» » ب – زندگي جانوري در منطقه دشت
اين منطقه كه نواحي جنوب و جنوب غرب شهرستان تا اراضي شهرستان گناباد را شامل مي شود داراي جانوران زيادي از قبيل: انواع سنجاب زميني ، پرندگاني نظير: بلدرچين، گنجشك، شانه به سر و ديگر پرندگان مهاجر مي باشد. به جز موارد فوق جانوراني همچون شغال ، روباه، خرگوش، كفتار، سوسمار، مارمولك و … كه در اكثر نقاط ايران با تنوع زندگي مي كنند در اين منطقه نيز وجود دارند.


منبع:

a. جغرافیای شهرستان کاشمر / سیدحسن هاشمی، مریم آقایی میبدی، حسین عزیزی فروتقه، مریم سالاری خیابانی


»» کاشمر طی چند هزار سال قدمت به نام های متفاوتی خوانده شده است. بنای آنرا به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافی نویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و.. آنرا ثبت کرده اند. همچنین نام های سابق این شهر بوشت و بست بوده است. پس از تصرف خراسان بدست اعراب و تا زمانیکه سلسله های ایرانی در خراسان علیه خلفای اموی قیام کردند ترشیز در طی دو سه قرن اولیه اسلامی بین امرای طاهری و صفاری دست به دست می گشته و در نیمه اول قرن چهارم از شهرهای تابعه نیشابور محسوب می شده است. در سال 483 هنگامیکه حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد و وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی بدست آورد. تعداد زیاد قلعه های جنگی در سراسر قهستان که در نام های محلی به نام های قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند حکایت از این امر دارد. پیش از سلطه مغول ترشیز بدست وزیر سلطان سنجر سلجوقی غارت و پس از آن در سال 4-653توسط جلوداران سپاه هلاکوخان مغول ویران شد. بعد از قلع و قمع اسماعیلیه توسط هلاکو خان مغول بار دیگر ترشیز رو به آبادانی گذاشت و در قرن هفتم یکی از شهرهای مهم قهستان به شمار می آمد اما در پایان همین قرن توسط امیر تیمور گورکانی تصرف شده و ویران گردید.


تاریخ کاشمر

»» قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید:

یکی شاخ سرو آورید از بهشت بدروازه شهر کشمر بکشت

»» در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند.


یکی سرو آزاده را زردهشت به پیش در آذر اندر بکشت
نبشتش بر آن زاد و سرو سهی که پذرفت گشتاسب دین بهی
فرستاد هرسو به کشور پیام که چون سرو کشمر به گیتی کدام
زمینو فرستاد زی من خدای مرا گفت از اینجا به مینو گرای
کنون جمله این پند من بشنوید پیاده سوی سرو کشمر روید


»» در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.
پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.
چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.


»» آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)
این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...


»» باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می‌شود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده می‌شود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.
همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار می‌کردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!!


»» گویند زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکه در دهکده کشمر و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند. حکمی به طاهربن عبدالله بن طاهر ذوالیمینین نگاشت که آن درخت را قطع کرده در گردونها نهند ،شاخهای آن را در نمد گرفته بر شتران بار کرده و برسانند.چون جماعت زرتشتیان از آن اطلاع یافتند،پنجاه هزار دینار به طاهر پیشنهاد کردند که درخت را قطع نکند چراکه نشانی است آشکار از بزرگواری زرتشت.عبدالله قبول نکرده به قطع درخت حکم کرد و استاد حسینِ نجار نیشابوری مامور بریدن سرو شد.دور آن درخت بیست و هفت تازیانه و هر تازیانه ارشی و ربع ارشی بوده است.و گفته اند که در سایه آن درخت، زیاده از ده هزار گاو و گوسفند قرار میگرفتند.و چون درخت بیافتاد در آن حدود زمین بلرزید،و به کاریزها و بناها خلل راه یافت.و اصناف مرغان بیرون از حد و حصر از شاخسار آن درخت پریدن کردند؛ چنانکه آسمان پوشیده گشت و مرغان به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند و صدای مختلف در میآوردند.» ابوالحسن علی ابن زید بیهقی،در تاریخ بیهق چنین ادامه می‌دهد: «وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی وحوش و سباع در آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون در آن ماوی داشتند که اعداد ایشان کس در ضبط حساب نمی تواند آورد.چون بیوفتاد،زمین بلرزید،و نماز شام،انواع و اقسام و اصناف مرغان بیامدند ؛چندان که آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری کردند و گوسپندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن،تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند.و شاخها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.آنروز که به یک منزلی جعفریه رسیدند،آن شب،غلامان متوکل را بکشتند.و آن اصل سرو ندید و از آن برخورداری نیافت.و آن،بریک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک.و در آن سال والی نیشابور ،که آن فرمود-ابوالطیب طاهر-، و هرکه در آن سعی کرده بودند،از جمله پیش از حولان حول هلاک شدند.درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچکس نماند.واین از اتفاقات عجیبه است!» در باره کاشمر و این سرو شعرا اشعاری دارند.فردوسی بزرگ گوید: یکی سرو آزاده را زردهشت...به پیش در آذر اندر بکشت نبشتش بر آن زاد و سرو سهی..که پذرفت گشتاسب دین بهی فرستاد هرسو به کشور پیام...که چون سرو کشمر به گیتی کدام زمینو فرستاد زی من خدای...مرا گفت از اینجا به مینو گرای کنون جمله این پند من بشنوید..

»» پیاده سوی سرو کشمر روید باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می‌شود،بقایای آثار همان سنت ملی است.در کشمر مناره ای است به نام مناره کشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است.رئیس دفتر رضاخان سردار سپه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند. همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار می‌کردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!! این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد.


منبع:

a. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷
b. کتاب خراسان، ص 152-150 - هاشم جوادزاده، 1380


Home

خانه

صفحه اول گردشگری مشهد